رفتن

  مثل یک شبه‌جزیره که ببینی یک سحر ناگاه رفته...

«مرگ»ست فقط؟ هیچ گپ دیگر نیست؟

یک جامعه‌ی بی‌جنگ، ناممکن نیست بی‌جهلِ به نام ننگ، ناممکن...

(‌سبزۀ بهار) مجموعه قصه‌های جالب، ویژه ی کودکان

کودکانِ عزیز سلام! برای این که در آینده انسانهای بزرگی...

جلالینامه، بخش دوم: جهانسوزنامه

رباعی، غزل، مثنوی، مستزاد /    به نام علمدارِ «مه‌بانگ»،...

چوچـه‌ی هفـتم

  سنگ‌پشت خيلی كلان بود و هفت چوچه داشت. شش...

جلالینامه

رسیدن جلالی به سیاه‌موی، اتفاق نادری بود که فراتر از...

شهنامگی از نطق شما منزله دارد

  شهنامگی از نطق شما منزله دارد هر حرف شما...

……..شهر شکن شکن

دگه گفت‌گو نداره، دل کوهکن شکسته سر «خمسه» خورده بر...

عید

چیزی بگو که مسألهء عید حل شود ابر و هلال...

یک‌رقمی

آشفته و عجیب، قلم یک‌رقم شده وضع عروض و قافیه...

غزل (5)

  عقربی در جگرم یافته جا، لنگر دار دور از...

غزل (4)

با هر سپاه، حرف تفنگم نمی‌شود با هر گراز، رغبت...

غزل (3)

امروز گریه کرده‌ام؛ آدم که سنگ نیست ! الماس، آب...

غزل (2)

امروز گریه کرده‌ام؛ آدم که سنگ نیست ! الماس، آب...

غزل (1)

  یک دو نوار قصه بمان، دم غلط شود یا دو...

بـــرادری

چاشت بود؛ هنوز امان از دور ديده مـی‌شد كه نصيــر،...

پنج پاییزانـه (2)

  (1) درختک، درگرفته برگ و بارش کلاغک، درگرفته «قارقار»ش...

پنج پاییزانه

  ◙ دو سه روزه، ترانه درگرفته زمین با صد...

بــازتــــاب کابـــل

چه کسی سپرده شب را به خیال و خواب کابل که فرنگ، ارغوانی...

درمانده‌ام امروز، که حیران شده‌باشد ؟

درمانده‌ام امروز، که حیران شده‌ باشد ؟ جمعی به کجا...

هفتاد سالگی استاد لطیف ناظمی خجسته باد!

استاد لطیف ناظمی، سرایندهء پیشکسوت و تأثیر گذار و منتقد...

دو دهـــــه تجربهء شاعـــری عبدالله اکبری

شعرهای «نعمت اندوه»، سرگردانی کابل، کویته و پیشاور را تا...

برهه یی از دو دهه شعرِعبدالله اکبری

شعرهای «نعمت اندوه»، سرگردانی کابل، کویته و پیشاور را تا...

فلسفة مدرن نوروز

  سپاس بر آنكو حصار پيراهن را كند و برة...

پــنــــج ربـــــاعـــــــــی

(5) ابلیس به صد هیأت و صد رنگ آید با...

روایتگری از ملکوت ذهن

(نمایشگاه نقاشی بانو صدف فرحمند احمدی)   جنین؛ تولد؛ خودروی؛...

پــنــــج ربـــاعـــــی

(4) گفتی علما از سر و پا می لنگند غولان...

پـنــج ربــاعـــی

(3) باور نکنم که اقتدار از جنگ است باور به...

پـنـــج ربــاعـــی

(2) □ این جامعه، پا تا به سرش: سرچپه ست...

پـنـج ربــاعــــی

  (1) بر مرد، بنرخ روز، خوردن، شرم ست چون...

پــنــــــج ربــــــاعـــــی

 (1) بر مرد، بنرخ روز، خوردن، شرم ست چون موش...

قلم طلایی امسال به عزیزی خواهد رسید؟

وقتی تصویر نورانی ی جناب عزیزی را می بینم و...

امین تـــریـــن وکیل شهر:

از این دور ها که می بینم، محمد امین وکیل،...

برادری

  برادری (کتاب)    

یک کتاب جدید و گران ارج

«در بارة حقوق بین المللی پناهندگان»، عنوان کتاب نفیسی است؛...

عشقنامة سیامک و سرزمین جمیله

«سرزمین جمیله»، اقلیم برینی است، گسترده در دیروز، امروز و...

چهارده مهتاب

چهارده خرمن را با آتش برف ها دردادند چهارده کاریز...

انتخابات را به من دهید !

اگر این انتخابات را به من دهند چنان برآرمش که...

رنگِ انتخـابات

ما زمین را انتخاب کردیم پس، انگشت به دواتِ لاله...

نوروز، مکتب درایت و دادگری است

شگفت نیست اگر واژة ارجمند نوروز به لحاظ پویایی و وسعت معنا...

برای آموزگاران سرزمین معلم ستیز و مکتب سوز

ده ها تن از جوانان ولایت غور با اعتراض به...

معنای کفش هات

این کوچه باز، مانده به سودای کفش هات چشم گذر،...

قلـة عــالی

آمدم؛ حیف که آن ملک و حوالی، خالی ست قلب...

سرشک رجـز

یک شهر شعر، کو که بپاشم به پایتان ای قریه...

چغچران بر چکاد چهل سالگی

تغــزل: «چغچران» شاید از زیبا ترین نامجاها در افغانستان و...

جوانترین شاعر غور

  مدت هاست که از منیژه سلیمی، اثری ندیده ام....

مغرب و مشرق

سرودة ارجمند «از خاور و باختر» جناب رفعت حسینی را...

زبده های اندوه و ایمان

       چندی پیش، پست برقی من، مورد نوازش سخنور...

نسل ها و قله ها

طوفان گذشت از سر و سر بر نمی کنید سر...

سیرتِ جهانگیری

چه مردی بود جهانگیر که جهان را می بخشیدیش، نمی...

«سنگهای آسمانی» را جدی بگیریم

«سنگهای آسمانی»، سرودة عبدالله فرحمند، بی هیچ تردیدی، موجب دلگرمی...

زبان زبانه

صدا ندارد، صدای آدم درین زمانه درین زمانه، زبان: نه...

پایان

شعر من، این دو، سه گپکِ پاک و ساده بود...

شب های پرخطر

بزعم من، کمکی شهر را بباید رُفت یکی، دو گل...

درز هـای زمین و زمان در بلغاریا

شب دو شنبة گذشته، 22 ماه می (دوم جوزا)، ساعت...

ای مشت های منفرد

  چند اسم شب ز کوچة خود، لادرک شویم؟ چند...

علم را بیارید

قدِ مهر، خم شد، علم را بیارید غزل، زیر و...

شاه غزلی از حضرت ابوالمعانی بیدل:

که‌ کشید دامن فطرتت ‌که به سیر ما و من...

سه کشور بزرگ در شهر لندن

اخیراً طی سفری در لندن به سه کشور بزرگ مواجه...

روزگار بی شب و روز

امسال، باز، خیل به یورت بلند رفت؟ باغی به شرح...

دیباچه یی بر گنجنامة مولوی عبدالعلی لبیب و نوازشنامة جناب مفتی ابوالفیض بشری

چندی پیش، به نگاشته یی زیر عنوان «آبشار بر دو...

نسَبِ آل دل

پیشکش به محبت­نامة دوست نادیده و همروستایی فرزانه ام، جناب...

غـزل تمـام

غزل، جمال ترا چند، چند واله شود که در حوالی...

فولکلورشناسی غور، بیدار می شود؟

نهضت فولکلور: مجله های «کابل»، «آریانا» و «ادب» که مدتها...

سـرودِ سواران

(همسرایی با شعر حبیب الله سرود: با چتر ها ز باد...

تقریر غصه ها

 ای سرکشان، چه سهم شما را شکسته کرد؟ گَرد چه...

پدری که «برادرِ عزیزِ» ما شد

(نثار مهربانی های فرزانۀ درویش سیرت، عرضی حسین خان معلم)...

چـرچـرك

دو باغ بودند: يكي زرد بود و يكي سبز. در باغِ سبز...

چیست شعر؟

  استاد روزگار، بفرمای، چیست شعر ای روشناسِ زبدة اشعار،...

سوار و سبز و سبکخیز

بهـار، ساده و لبـریز، عین جوغالک* سلامت و سَحَر آمیز،...

گـواهی توفان

دلم گواهی توفان دهد خبر باشید پرندگانِ حوادث نورد، پر...

دختر و پسر سوداگر

دختر و پسر سوداگر، دو گانگي بودند وخيلي به يكديگر...

دعـا و ديدار

خجلتم از غمگساريهات كُشت اي فدايت، رنجهاي مات كُشت رنجهــاي...

ابراز امتنان و توضیحی بر چاپ «مکتب آخند»

هر اثری مشتاقِ مخاطب است و اندیشه و عاطفة هر...

پرخاشهـای ابوالمعانی بر بیـداد

  (ویژة جام غور) جنابِ ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بيدل (1054 ـ 1133...

پیشوازِ لیلایی های فضل و ساقی

لیـلا، چـرا نگاه تو بی آرزو شده دلگیر، چشم های...

غروبِ غـزل

غروب کرده ام، غروب، شام شام، چه گویم مـرا شکسته...

پولاد خوان

مهمیز زن، سمند سیاه چموش را دنیای شوربختِ حقیرِ خموش...

حرفی با آسمان کوچک

سوسن، تو کودکی؛ قلمت پاک؛ گپ بزن ای آسمان کوچک...

غـوریان فاصـله

ما غوریانِ فاصله باید  سفر کنیم خود را ز وضع...

شفقتــهای اسـتـاد

) به مناسبت شست سالگی نظری آریانا( نظری آریانا، عینِ مردانِ...

هوای شهر

باید هوای کوچة خود را شکر زنیم قدری شمیم شبنم...

بهــار شمـا

بهـار، صدقة چشمـانِ شهرشور شما همیشه کفش گذارست در حضور...

چـکامـة داد

برخاست ز جا خاک، غزلخوان و شما چه؟ خـاشــاک بخندید...

بوی غور

بـهـــــار آمـــــد و وســــواس شـــــور مــي آرد دمِ عـــزيــــز ســحـــر...

لبــاس

صبح نوروز بود. شگـوفه از خانه برآمد؛ چشمهـاي خود را...

در ظل عنـایت شعـر

به پیشواز نوازشنامة دوست و شاعر گرانقدر، محمد اسحق فایز...

چغچران، نامی نستوه و تکان دهنده

تمایل فراگیر شهروندان برای تغییر نام چغچران به «فیروز کوه»،...

مكتب آخُند

  صوفیه ـ 1388 هش yhaidar@gmail.com برادر بزرگم از شاگردان...

پائیز و پائیزی های فائز

پائیز در دفتر «پائیزی ها»ی محمد اسحاق فائز، با ژرفای...

ای روزگار آوران، مهربابان

نثار آن گرم جوشی ها و آشنایی ها در دارالمعملین...

نگاهی بر سیمای اجتماعی و اقتصادی ولایتِ غور

  اثر پوهنمل استاد خیرالاحد غوری   زندگینامة کوتاه پوهنمل...

روزگار مـا

برای دوستِ ارجمند، داکتر رفیع روزگارِ ما مثل کاغذ، پاره...

غور، همان قلب شماست

غور در نیم کرة جنوبی پرنده ها در موسمِ نخستینِ...

مدهوش، پیشکسوتی، برازنده

در ذهنِ من، هیئتِ ولایتِ ما همیشه با لیسة سلطان...

سـلامی دیگـر

فگارزادة گرانقدر، به اميدِ سلامتيت و با سپاس از محبتهای بی شائبه   قـــربــان لـطـفــهــات،...

به نـامِ صـبح

برای محترم الحاج محمد قاسم اعلم، صنفی عزیز و دوست...

خادم از سرآمدان شعر غور

سپاس فراوان از دوست گرانقدرم، جناب خان محمد سیلاب که...

برای جناب نقشبندی، در پاسخ به آن مهربانیهـا

جناب نقشبندی گرامی، شرمندة مهربانیهای تان هستم. قربان طبع و...

همان بی پروای بی رسمیات

کجاست مردی که کابل را یک قدم می کند درویشی...

منار جام، ریشة افلاکی ماست

ریشة اصلی آدمی، آسمانی و ریشة هنر و تمدن اصیل...

آفاقِ امپـراتوریِ غور در سپهـرِ سخن

    آغاز تاریخِ پر ابهتِ سلاطین غـور (1)، نهایتاً به...

این سفید پوش

ابرهای کبوتری در پنجه های شهر، تخم گذاشتند و گل...

برف

                 جانورانی نوزادِ خود را می بلعند    ماهیانِ پایکهاتان...

طراوت کوارة تیرماه

خزان را درگیر بی پردگی را عریان باش و سیلان...

بـرفِ صـرف

امروز كه برف صرف، در شهر، دچار تست كه پرنده...

از جوغالک و مکـه *

  به برادر بزرگوارم حاجی غلام محمد بگذار چشمانم به...

شور و شکستِ اصلاحات و سلطنت ده ساله در نُـه جملة اولِ امیر امان الله خان

    یک پارة دل است زبان در دهان ما: (1)...

نهمین اجلاس جهانی اهل قلم در صوفیه برگزار شد

اشـاره:   نهمین اجلاس جهانی شاعران و نویسندگان با حضور...

انگاره ها و نگاره های نوروزی «جام غور»

دو چیزطیرة عقلست: دم فرو بستن          به وقت گفتن و...

روایتِ درد

برای نازنینم، رسول و سکوتهای آسمانیش:   سخن تو گر...

قصيـدة قامتِ غـور

براي گرانمايه، الحاج محمد قاسم علم، همدرس مكتب و دوست...

تمثيل پادشاه غور و پيرِ مردم شناس در بوستان سعدي

  ازين به نصيحت نگويد كست  (سعدي) شيخ اجل سعـدي...

نثار روح پدرم

  یك سحر فصل دعا را شخم زد فصـل قـدر...

ياد باغ

سوگسرودي براي سفر دورِ معلم ارجمند مان جناب محمد رسول...

ايمان، كتاب و شيطان

معلم جديد، قد باريك و بلندي داشت و همانطور كه...

گـردنكـشـي كه در زيـــر آسـمان نـگـنـجـيـد

   پنج سال پیش نیز این نوشته را به مناسبتِ...

جـلال الدين جـلالي، يكي از سلاطين سخن غور

اين نوشته را به روان مرحوم ملا بهاءالدين فرزند جلالي...

چرخ هفتم بن بست

اين نسـل از نهيب فـرادست مرده است از ترس اينكه...

فلسة مدرن نوروز

سپاس بر آنكو حصار پيراهن را كند و برة تن...

چـكامـة ديـگـر

زين آشيان سوخته چون قصه سر كنم وين قصه هاي...

چكامة نهــايت

(1) چرا نشستة مرگيـد، مـرد و زن خيزيد نماند خون...

چكامة اشـك

فتنه اي شد به پا كـه از سهمش فتنــه هــاي دگـر...

اين باغ سيه

دو شعر از دفتر «غريبانه ها»: تنگ آمده اين شهـر...

صبور و شـاد

( 1 ) مسافر صبور و شاد مرزهاي دور دست...

بـراي بهار

چقدر چهچهه جــوهر به كوچه ها سرداد چقـــــــدر شعـله، گلستـان...

بــاران

(1) چه بي مجــامله باران، چه پاك و آسان بود...

براي پنج سالگي آريانا

نقــــــاش غزل، هلهله خوشحـال ترك كش توفـــــــان جل و سـار...

براي كابل و صوفيه:

(1)   نشست تا به كمـر باغ در قمـر از...

دريـغ

اگر پنيـر، دلـم بود قـاش مي كردم به كودكان شما...

خواب ديدن جلالي، سياه موي را

     مثنوي حاضر با توجه به سرنوشت جلالي و...

پيشكش سنگزارهاي غـور و بهـار

از سنگ و دل و سنگ و گل و سنگ...

مســافـرهـا

خانة رسول نزديك خانة كاكايش بود. آنها در گوشة بلند...

زندگيـنامـه

سگ جلال به گرگها مي مانست. رنگ خاكستري داشت وگوشها...

شاخه گلي براي گلنـدام

بعد از گريختن گلندام از خانة شوهرش هيچ وقت، روستاي...

4 گــاو ابلــق

(4) گاو ابلق ايستاده بود و نشخوار مي كرد. مادر...

گــاو ابلــق 3

(3) گاو ابلق را نبي علف مي داد. مادر نبي...

گــاو ابلــق 2

  (2) گاو ابلق خيلي بزرگ شده بود. وقتي كه...

گــاو ابلــق 1

  (1)   اول بهار بود. مادر نبي گاو را...

شِیسا

پیر مرد و نواسه اش وارد جنگلی شدند که تا...

سبزه ي بهـار

بهار نزديك مي شد، اما گاو پيرزن خيلي لاغر بود...

پـــدر

قصة «پدر» براي صفحة نويسندگان «جام غور» تقديم مي گردد:...

روباه و همسايه

  yaganehaidar@yahoo.com در نزديك خانة روباه، خارپشتكي هم پيدا شد...

راهِ خـانه

ماكيان پيرزن در جستجوي غذا راهش را گم كرده بود...

نوازش و ستایش غور در لندن

در دو سالی که به لندن آمده ام، کارم، در...

«عصر یگانه»؟

«عصر یگانه»، آفریدة ذهن بخشندة و بخشایندة سید رضا محمدی،...