آرشیف

2017-10-8

استاد غلام حیدر یگانه

غزل (2)

امروز گریه کرده‌ام؛ آدم که سنگ نیست !
الماس، آب می‌شود, ای شعر، سنگ چیست !

اصلاً هوا دب و گذر و خانه یک رقم
منگ و غریب‌وار و «ترورست» و منزوی‌ست

کامپیوتر شکسته به من چشم دوخته 
حس کرده که مقابله، تقدیر آدمی‌است

رفتم کنار در که شما را صدا کنم
پاسخ کجاست، جایی که کهسار، آهنی‌ست

عکسی به دستم آمد و پرسیدم از خدا
طراح این شمایل هفتاد رنگ کیست؟
 
شاید دل گرامیِ او هم گرفت که
یک چشمه ابر آمد و بر آسمان گریست
 
البوم را ورق زدم و سیل، حمله کرد
البوم تکه های جهانی که منتفی‌است
 
دیدم به روی هومر و بودا و بوعلی
بار دگر گریستم؛ آدم که سنگ نیست !
 

سرطان 1396