آرشیف

2024-4-13

استاد غلام حیدر یگانه

رفتن

 

مثل یک شبه‌جزیره که ببینی یک سحر ناگاه رفته

پاره، پاره، پاره، غرق ادعا، ماه تمامت‌خواه‌ رفته

کنده تن از سنگ‌چال قطب، شامی لاک‌پشت دل‌شکسته

از پی گردن‌کشان آسمان‌رو، کافر بالله رفته

حسرت شبه‌جزیره، نه؛ دریغ قاره‌ی اسطوره‌زادی‌ست

آن‌که عین سرمه‌ریگ از دست عالم پرزده، در چاه رفته

ناروا‌تر می‌خورد تیر از قفا سرباز پیشاهنگ وقتی

می‌شود آگه که با دشمن نهانی شام اول، شاه رفته

هرکه رفته، رفته؛ اما، تو… من آن سرباز تنهای زمینم

با تفنگ خالی‌اش‌ بر شانه، ضد سرنوشتش، راه رفته

شعر هم با الکنی‌های خیانت‌پیشه‌اش، ای کاش، می‌رفت

مبتذل، هی می‌جود تکرار: رفته؛ آه رفته؛ آه رفته

با وداعی و درودی، می‌روم یا می‌رسم یاران پردل

آدمی مانده گهی با انزجار و از محبت، گاه رفته

 

                    غلام‌حیدر یگانه