آرشیف

2017-12-26

استاد غلام حیدر یگانه

غزل (5)

 

عقربی در جگرم یافته جا، لنگر دار
دور از جان شما، خورده مرا لگردار

می‌کُشد عقربه‌های همه ساعاتم را
می‌‌زند فاجعه را زنگِ بیا، لنگردار

حس من مشتریی خستهء «تیتانیک» است
می‌روم سوی ندانم که کجا لنگردار

خشم و بازیِ سفر، نیست شبی در «مادرید»
در عروقم یله است «اسپانیا» لنگردار

مثل یخچال که دل می‌کند از قطب، اینجا
می‌شوم آب سفرهای شما، لنگردارد

لنگر حادثه را ضرب دهل می‌گیـرد
ای دهل‌زن، بزن این قافیه را لنگردار

تابستان 1396