آرشیف

2016-10-22

استاد غلام حیدر یگانه

بــازتــــاب کابـــل

چه کسی سپرده شب را به خیال و خواب کابل

که فرنگ، ارغوانی شد از آب‌وتاب کابل

 

به چه حد درگرفته‌ست غریب ملک مردم

که برآمده به مغرب، سحر، آفتاب کابل

 

چه کسی شده همه‌ی هنر و نبوغ عالم

که کشد به روی خُرشید، چنین نقاب کابل

 

به چه سبک، چیده رنگ و شفق و ستاه و ماه

که رسیده صبح لندن به خط نصاب کابل

 

شده کوه: آسمایی؛ شده

 رود: آب پغمان

همه بازتاب کابل؛ هم جا جناب کابل

 

یل دیگری شده باز طلسم عشق شاید

که سحر شده تمامِ  شب از اضطراب کابل (1)

 

هله قافیه مدد کن که غزل نجوشد الّا

به نگاه ناب کابل که شود شراب کابل

 

                             لندن، 1395

 

ــــــــ

(1)            اشاره به عاشق شدن زال بر رودابه، شاهدختِ کابلی