آرشیف

2014-10-22

استاد غلام حیدر یگانه

«عصر یگانه»؟

«عصر یگانه»، آفریدة ذهن بخشندة و بخشایندة سید رضا محمدی، فقط از دو واژه پرداخته شده و کوتاه ترین چکامه یی است در عالم با معانی بلند و ناشنیده و بسیارغبطه برانگیز.

«عصر یگانه»، در زمان واقعی، ولی مکان فراسویی «کاشانة اخلاص» در لندن جاری می شود؛ جایی که اگر پایت برسد و سرت را دیوارش بشکند، می فهمی که خرشید، شب ها را در کجا بسر می برد.


در این عالم برین که «همین اکنون زمین در حال فرود آمدن است»، دستت به دامن سرافرازان و جوانمردانی می رسد که چشمت را به حقارت حرفه یی ات باز می کنند و اگر ناخوان ترین شاگرد دبستان شعر استی، با هر «بخوان»ی، تا پایگاه شاعرترین عصرت، فرا می کشند. آری، بیگ جان میرزایی؛ حمدالله گران؛ دستگیر نایل؛ بانو راحله صدیقی؛ سوله مل شینواری؛ سیامک هروی؛ سید رضا محمدی؛ سید ظاهر محسنی؛ شهباز ایرج؛ بانو صدف گل فرحمند؛ بانو عارفه امینی؛ عبدالوهاب څپاند؛ غلام محمد کامه وال؛ محمد افضل تکور؛ بانو نرگس میرزایی؛ جناب کشتمند…. که در کشور بی مرز دور افتادگی به قلم و عـَلَم ما و الفبای حماسه و غزل ما نظام می بخشند، شهریاران و پاسداران همین قلمرو اند.

در این هوا و جغرافیای بی مانند، با هر امضا و اشاره یی، تکه یی از کاغذ و یا تراشه یی از چوب هم به پیکره یی زنده از فرهنگ، مبدل می گردد تا جناب داکتر داوود یار، سفیر ج.ا.ا و دستیارشان، سیامک هروی، «تقدیر نامه» اش بنامند و به پاسداری از معرفت، برگمارندش.

پس، نهیب های فردوسی؛ «یللی» های مولانا و «یاهو» های ابوالمعانی، «کاشانة اخلاص» را می لرزاند و از «کاشغر تا به کاشان»، «همی یک نوا بالد». امین نظام؛ حمید نظام؛ رحمت سیماب؛ صفوت سیماب؛ نجیب نظام؛ جناب کربلایی؛… شما را به هوش می آورند تا دریابید که «در بهشت این ساز ها بشنیده»اید… .

در چنین ملکوتی، «عصر یگانه»، به هیچ رویی، عنوان شب خود ـ شعر نمایی من نیست؛ بلکه عصر این رستمان و یگانگان است که بقول مولوی، گه به باغمان می کشند؛ گه به راغ و گه، پیش چراغمان؛ تا وا شود چشمان مان.

می ستایم قلب های شکوهمند و دستان سخاوتمند این کریمان را و مهربانی های همه مهمانان فرهیختة در «کاشانة اخلاص» را (که وسعت این صفحه، قادر به شمار نام های گرامیشان نیست). و اگر از مشق ـ سرود هایم چیزی به عرض رساندم، بیشتر از روی اخلاص و احترام به دستور همة این سروران و مشوقان است. چنین بود و چنین باد !

در همین جا باید بطور خاص از حضور دوست دیرین، سید عبدالهادی گوهری که از دورترین فاصله به این دیدار رسیدند یاد کنم و نیز با رساترین حنجره و عظیم ترین حروف و با اظهار سپاس فراوان، می خواهم نام نرگس جان بارکزی، کودک نخبه و دکلماتور برازنده را جار بزنم تا بهترین حسن ختام این نوشته باشد.

یادداشت:
هر لحظه یی که عکس و ویدیویی از این محفل به دستم برسدِ؛ به وعده، وفا خواهم کرد و در معرض دید و شنید دوستان، قرار خواهم داد.