آرشیف

2014-12-5

استاد غلام حیدر یگانه

«سنگهای آسمانی» را جدی بگیریم

«سنگهای آسمانی»، سرودة عبدالله فرحمند، بی هیچ تردیدی، موجب دلگرمی بیشتر ما به شعر جوانان غور می گردد. صمیمیت بیغش، زبان و بیان ویژه و درد عمیق انسانی، اصالت این سروده ها را تضمین می نماید. امیدوارم لغزش های انگشت شمار تایپی نسخة «آنلاین» آن در آرشیف «جام غور»، مانع مطالعة مکرر «اوراق زرنگار» این دفتر ارجمند نگردد.

سه شعر بعنوان نمونه از «سنگهای آسمانی» در این جا می آورم:
 

گوری برای همه

 

من از کوچه های خون آلود فرار می کنم
در آخرین پیچ لوح سنگی می زنم
در آن به ابلهان نفرین می نویسم
و نامة کوتاه به خدا می نگارم که
آفتاب زندانیست و متعفن شده است
آسمان سیاه و تنگ است
برای فرار
زمین ملوث شده است
آدمان دو پای دیگر برآورده اند
و دست های خود را بریده اند
آنان آسمان را آهن و زمین را افیون کاشته اند
آنان از لذت جیغ می زنند
و در برج هایشان بالا می خزند
من در تهوع سردی ایشان را ترد خواهم کرد
به سوراخی در زمین فرو خواهم رفت
و اوراق زرنگار شعر را با خود خواهم برد

بهار 2011
 

 

دستها

 

عشق برای پشت پنجره ماندن نیست
برای دویدن است
برای گفتن در امواج صداییست
که از تو ساطع می شود
عشق از آفتاب می رسد
از آب می رسد
من و تو با دستان پرحرارت چرا درنگ می کنیم
دستان من و تو قلاب می شود
و از آن عشق می آید
من و تو از عنکبوت های کور اتاق بیگانه نیستیم
دست های من و عنکبوت ها پر آبله اند
و از تنیده های ما عشق می آید
اما تو پشت پنجره می مانی
دست های ما می گسلد
و چشم هایت آب می شود

12 اپریل 2011

یک نفس زهر

 

من هنوز لای تکه های گرم بدنم زنده ام
و در پشت سالها عمق
من و آخرین درختان خشک می شویم
و به عنوان آخرین امید
منتظریم
به رسیدن پنجه های خاک آلود حاجر به آب
و به دست های تو
که تا بستر خون آلود من نرسیده اند
تا روی بستری که
صدای بهم خوردن آدم ها و آهن ها
با تشعشعات سرطان زایی رادیویی می رسند
و من در لای تکه های گرم وجودم
ضربه های کاهش زمان را
به عنوان آخرین امید می شمارم
و به دست های دودآلود تو
که به نوازش آخرین ضربه های قلبم می رسند
خیره ام

 

6 فبروری 2012