آرشیف

2015-7-11

استاد غلام حیدر یگانه

پـنـــج ربــاعـــی

(2)

این جامعه، پا تا به سرش: سرچپه ست

علم و فن و کشت و ثمرش: سرچپه ست

با نان و تفنگ دگران، درگیرند

هردو،سه طرف، خیر و شرش: سرچپه ست

کشتن چو شد آغاز، پیمبر کشتیم

پس، نخبه و روشنگر و مهتر کشتیم

خود، کشته شدیم اصلاً و دیوی گشتیم

باز آمده و خویش و برادر کشتیم

وحشی گری ی هجوم را نشنیدی

ای سنگ، غم عموم را نشنیدی

امروز، نهیب گرز را خواهی دید

ای آن که دعای موم را نشنیدی!

کی گفت که بنیاد جهان بیدادست؟

فرماندهی آنِ پدر شدادست؟

افکار مخنث زدة شیطان بوی

محصول همین شهر فسادآبادست

 ای ماه ز بند کوه، برخیز و برو

با شایبة ابر، درامیز و برو

گر خشم محاق دست و پایت بشکست

اندیشه، رونده ست، برانگیز و برو

 

                            ثور 1394