آرشیف

2014-12-5

استاد غلام حیدر یگانه

نهمین اجلاس جهانی اهل قلم در صوفیه برگزار شد

اشـاره:
 
نهمین اجلاس جهانی شاعران و نویسندگان با حضور بیش از 90 مهمان داخلی و خارجی از 32 کشور جهان با سخنرانی گئورگی پروانف رئیس جمهور بلغاریا در کاخ ملی فرهنگی این کشور، در صوفیه، در هشتم جون 2008 (19 جوزای 1387)گشایش یافت.
این اجلاس که تحت عنوان «قدرت و ضعف کلمه در عصر اطلاع رسانی» برگزار گردید تا تاریخ 24 جوزا در شهرهای مختلف بلغاریا ادامه یافت. گفتنی است که کشور بلغاریا، نخستین بار در سال 1977 اجلاس جهانی اهل قلم را در صوفیه برپا داشت و از آن زمان تا کنون بسیاری از چهره های درخشان ادب و هنر جهان در این نشستهای بزرگ حضور یافته اند. دیدار امسال، عمدتا با ابتکار اتحادیة نویسندگان بلغاریا و همچنان با همکاری اشخاص سرشناس حوزة ادبیات و سازمانهای فرهنگی این کشور تحقق یافت. در این اجلاس، بجز سخنرانیها و قرائت اشعار از طرف مهمانان، ترجمه های بلغاری آثار شماری از مهمانان که همکاری ادبی مستمری با بلغاریا دارند، نیز ارایه گردید. شاعران و نویسندگان مهمان، قدرت و ضعف کلمه را از دیدگاه های متعددی بررسی نمودند و بسیاری از نابسامانیهای موجود جامعة بشری را در ارتباط با هنر و ادبیات، مورد توجه قرار دادند.
بنده نیز که به عنوان شاعر و نویسندة افغانی از طرف اتحادیة نویسندگان بلغاریا برای شرکت در این اجلاس دعوت شده بودم، بعد از ظهر روز دوم، نوبت سخنرانی داشتم و سخنانم را تحت عنوان «اختلال زبانی و بن بست جنگ» ایراد نمودم:
 
 
اختلال زبانی و بن بست جنگ
 
خانمها، آقایان و دوستان شاعر و نویسنده،
سعادت بزرگی است که انسان سخنش را با کسی در میان بگذارد که به دانش، عطش حقیقت جویی و داوری عادلانة وی اعتماد کامل داشته باشد. بنده در حضور فیاض شما چنین نیکبختی یی را دارم. من حرفی از سیاست و جنگ در افغانستان به روال معمولی آن نمی گویم و می خواهم صرفا اندوه تباهی کلمه و کلام را در میهنم که دردی عظیم تر از همه نکبتهاست با شما عاشقان و پیامبران سخن در میان بگذارم.
مولانا جلال الدین محمد بلخی، یکی از عارفان قرن هفتم افغانستان، بحثِ «سِرّ زبان» را طی تمثیلی مورد بررسی قرار داده که بطور اعجاب انگیزی به موضوع دیدار جهانی امروز ما یعنی «قدرت و ضعف کلمه در عصر اطلاع رسانی» گره می خورد. وی در روایتی از چهار نفر – فارس، عرب، ترک و رومی – که به علت عدم فهم زبان یکدیگر بر سر خریدن انگور، جدال به راه انداخته اند، سخن به میان آورد و تنازع، جنگ، جهل، ابلهی و غفلت را ناشی از عدم آگاهی آنان از «سِرّ زبان» می داند:

در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سر نامها غافل بودند
مشت بر هم می زدند از ابلهی
پر بدند از جهل و از دانش تهی

مولوی در این تمثیل، خیر مضاعف، آشتی و صلح را از میوه های آگاهی می شمارد و شخص آگاه بر رموز زبان را لقب استثنایی «صاحب سِر» و «عزیز» می دهد. 

صاحب سر عزیز صد زبان
گر بدی آنجا بدادی صلح شان
هم بگفتی او که من زین یک درم
آرزوی جمله تان را می خرم

 در محضر شما «صاحبان سر» و «عزیزان» به همان معنی آسمانی که مولوی در نظر دارد، عرض می نمایم که جنگ در افغانستان، فقط، یک جمله را وارونه کرده است که در پی آن، میلونها انسان به خاک افتاده اند و میلونها انسان دیگر به ماتم نشسته اند. و یا شاید هم، اصلا، جنگ، از وارنه شدن این جمله، مشتعل گردیده باشد.
به هر حال، می بینم که با شنیدن نام افغانستان، با محبت، نفسها را در سینه قید کرده اید و به من گوش فرا می دهید. باور ندارم که هیچگاه، طی سالهای متمادی جنگ، شاعران و نویسندگان سراسر جهان، مانند امروز، فرصتی یافته باشند تا لحظه ای به افغانستان باندیشند. مفتخرم که امروز این مجمع مقتدر به سرنوشت زجرآورِ کلمه و کلام و افغانستان مظلوم، عطف توجه می نماید. باور کامل دارم که هر انسان اگر با خلوصِ مسیح (ع) بگوید: «لازار برخیر!» هر مرده ای به پا خواهد خاست. و باور دارم که در این اجلاس «صاحبان سر»ی حضور دارند که قادر اند آن جملة وارونه و علت العلل جنگ را به وضعیت اصلی و نظام حقیقی اش بازگردانند و طلسم جهل و غفلت و جنگ را یکباره باطل نمایند. به همین سبب دعوت می نمایم این تقریر جعلی را که گویا «افغانستان مولد اصلی تروریزم و مواد مخدر است!» با استادی و اقتدار کلامی خویش تصحیح کنید و به وضعیت و نظام حقیقی آن، یعنی «افغانستان، مولد تروریزم و مواد مخدر نیست» برگردانید، زیرا چین معجزه ای تنها از شما کیمیا نظران و خاصان زبان و کلام ساخته است و بس. صمیمانه عرض و آرزو دارم بزرگوارانی که به کنه این حقیقت دست یافته اند، صورت درست این جمله را بر زبان آرند و پژوهندگانی که هنوز به این یقن نرسیده اند، یک بار دیگر خطاب به وجدانهای خویش بپرسند: «آیا افغانستان، حقیقتا مولد تروریزم و مواد مخدر است؟»
کلمات و جملاتِ وارونه، جنگ می زایند و جنگ به نوبة خود، معنی و یقین را از زبان می ستاند و زندگی را برمی اندازد. امروز در افغانستان احزاب، سازمانها و نهادهای گوناگونی تشکیل گردیده است، ولی مردم، به بسیاری از آنها، حتی زمانی که حقیقت را به زبان می آورند باور ندارند. زیرا تقدس کلمه در هم شکسته و سیطرة حقیقت و بیان سادة انسانی در سماجت و خیانت جنگ فرو ریخته است. با اندوه می بینم که این بیماری کشنده و واگیر در زبان و کلام دیگر جهانیان نیز رسوخ می یابد. البته من سر تئوری پردازی ندارم و به آنچه هم اکنون به عرض می رسانم، نام سخنرانی نمی دهم. من صرفا خود را ملزم می دانم که در حضور شما، هرآنچه را که در قلب و ذهنم می گذرد بر زبان آورم. این عبارات، آن رمزهای افسانه گونی اند که اگر بر زبان نیاورم، جانم را از دست خواهم داد و اگر به سمع قبول شما نرسد، باز هم بسیاری از همنوعان تان در هیاهوی جنگ جانهای خود را خواهند باخت. امروز در جمع شکوهمند شما بار دیگر صورت حقیقی این جملة تحریف شده را بر زبان می آورم تا با اقتدار معنوی تان، ارکان جنگ ترک بردارد و حقیقت کلمه و کلام بار دیگر در مسند شایسته و جاودانی خویش قرار گیرد: کشور مولوی، ناصر خسرو، سنایی، جامی…نمی تواند مولد تروریزم و مواد مخدر باشد.
 
تشکر از توجه تان !
 
غلام حیدر یگانه