آرشیف

2014-12-5

استاد غلام حیدر یگانه

جوانترین شاعر غور

 

مدت هاست که از منیژه سلیمی، اثری ندیده ام. زمانی که نخستین سروده هایش را در «جام غور»، خواندم واقعاً حیرتزده شدم و گفتی نمی توانستم باور کنم که قلم در انگشتان کودکی سیزده ساله چنین صریر رسایی سردهد. لذا نفس را در سینه بسته بودم تا در آن فضای الهامبخش و شکننده که تازه پا می گرفت، ناخواسته، خدشه یی وارد نکنم و کارم این بود که بعد از مرور هر نوشته اش با امیدواری، منتظر سرودة دیگر و برترش بمانم. اما اکنون که غیبت جوانترین سرایندة غور بدرازا کشید، با بهترین آرزوها برای سلامتی و پیشرفتش، شعری را از آرشیف «جام غور» برمی گیرم تا همراه با دوستداران قلم، مجدداً مرور نمایم.

 

 

 

منیژه سلیمی

 

 

             مـادر

 

 

 

ایا، مادر! دلم کاشانــۀ تــــــــــوست

همه هستم، سروسامانـــــــــۀ توست

 

نباشم غافل از مهری کـــــــه دادی

زبان و فکرم از رایانۀ تــــــــوست

 

خدا ذات تو را محبوب پــــــــرورد

بهر لوح و قلم افسانـــۀ تـــــــــوست

 

محبت را گرفتم پی، بهـــــــــــر سو

بفرجام آن گهر در لانۀ تـــــــــوست

 

نگوید وصف تو، تنها زبانـــــــــــم

رگ و پودم ثنا گویانۀ تــــــــــوست

 

 زعشقت اشک میریزم بدامـــــــــن

بهر قطره، رخ فرزانـــــــه توست

 

به جزمهر تو در سرنیست مهری

سرمجنون من مستانۀ تـــــــــوست

 

زحب تو خزانه گشته اینـــــــــدل

روان وروح من تکتانـــــۀ توست (1)

 

بسازم خاک پایت طوطیایـــــــــــم

دو چشمم سرمه سای خانۀ تــوست

 

مبارک روز، کونام از تو دریافت

منور از رخ جانانۀ تـــــــــــوست

 

                   (پایان)

 

 

ـــــــــــــــــــــ

(1)              ظاهراً واژة «تکتانه»، پرداختة ابتکاری خود شاعر می باشد.(ی)