آرشیف

2014-12-5

استاد غلام حیدر یگانه

خادم از سرآمدان شعر غور

سپاس فراوان از دوست گرانقدرم، جناب خان محمد سیلاب که گزینة انترنتی «لا له های حسرت»، دفتر شعر مرحوم خـادم را با کوشش و مقدمة جناب استاد فضل الحق فایق در دسترسم قرار دادند و مرا با یکی از سرآمدان بیچون و چرایِ شعر غور آشنا نمودند.
فرازهایی از مقدمة استاد فایق برای آشنایی با این شاعر فحل: مرزا غلا م محی الد یـن خا د م فـرزند ملامحمد موسی قوم یار فولاد در دهکدۀ ســـــه گوشــک از توابع روســتای صـوفک مربوط چغچــــــران ولایت غور درسا ل 1230 هـ . ش. دریک خا نوادۀ متدین پا در بساط هستی نهاد. وی با نبوغ و استعداد سرشار و خدادادی که داشـت سرمایۀ بزرگ از معلومات را در عرصۀ علم و ادب بدست آورد…
  خادم در سا لها ی بعد از  1247  هـ . بخـــــا طر اشـعا ر شــیوا و خـط زیبـا ی که داشت به امیرعبدالرحمن خا ن پادشا ه افغا نستا ن معرفی شد و بعداً بحیث حسا بدار کل مقرر شد که کا تبا ن زیا دی در کا بل و هرات زیر نظر او در بخش ما لیا ت فعالیت می کردند .
… خادم درسا ل 1282 درروستا ی صوفک دیده جهــــان بست و فعلا مقبره اش درهمین  قریه قراردارد.
اشعارخادم درقا لب های مختلف ادبی از قبــــیل : قصـیده ، غزل ، رباعی ، دوبیتی، مثنوی و همچنـــــا ن مخمس ، مربع و غیره سروده شده است.
«لا له های حسرت»، سال گذشته حلیة چاپ پوشیده و اینک غزلی از این دفتر برای ارضای ذوق شعر دوستان و اثبات مقام والای این شاعر وارسته می آورم:

 
ای والــۀ جمــا ل توشـــاه و ســـپاه نیز
شیدای روی خوب تو خورشید و ماه نیز
تنـــد آمــدی بکشـتن من برشـکسته ای       
دامن چو تیــــغ بر کمر از ســر کلاه نیز
چـشم توســـــرخ از پی خونریزی منست
مژگان چو نیــزه برکف و تیــــر نگاه نیز
من هــــم به دفع تیـــغ تو دارم زپـر دلی
شمـشیر نا لـــه برلب و پیـــــکا ن آه نیز
گفتی کـــه کـو به دعوی عشــــقم گواه تو
چـشــم پرآب دارم و رنگی چـو کــاه نیز ….
ای آنکه پیش قـــدر رفیع تو  هست پست
نخل رفیـــع  ســـــــدره و عرش اله نیز
«خادم» جز این دو تحفه به کار کریم نیست
دوتا ز عجـــــــز قدی و چشمی به راه نیز