آرشیف

2014-12-5

استاد غلام حیدر یگانه

نسَبِ آل دل

پیشکش به محبت­نامة دوست نادیده و همروستایی فرزانه ام، جناب مولوی عبدالعلی لبیب که خطاب به من با مطلع «نار هجرانت گذشت بر خرمن آمال دل / صور درد و غم دمید بر شوکت و اجلال دل» آغاز یافته است.
 
 
ای دلِ بی دل، دلاسا شو که آمد سال دل
سال دل شد، ای دل بی بهره از احوال دل
 
سال دل شد؛ یلّلی هایت کو ای بهلول پیر؟ (1)
سیلوارِ «تن تنا تن» کرد سر، طبّـال دل
 
«وای دل!» می گفتی و پژواکِ «سنگان» بود: سنگ (2)
بال شو حالا که «سنگان» کرد افشان یال دل
 
مثنوی می جستی ای تک­خوانِ تبعیدی، بیا
چامه شو اکنون که شمس آمد به استقبال دل
 
«صاحبی» می سوخت از بی همزبانی پارسال (3)
تا شود روشن ز مهر و معرفت، امسال دل
 
از شبانان، نیست خالی کوهسار موسوی (4)
کم نگردد از سـرِ ما سایة شهبال دل
 
آری، آری، روزگار دل، رسید؛ ای روزگار
تا شود تفریق، اقوال تو از افعال دل
 
قول دل، فعل است ای مردان قول و فعل و فهم
زنده شده اعمـال، باز از عزتِ اقوال دل
 
عشقِ اقیانوس­بخش آمد، نهنگان، وارهید
مفلس و منعم همان بختند از اقبال دل
 
کوه را هم بعد ازین «هندو» نخوانم سرسری (5)
خال هندو هم سُوَیدایی است، یعنی خال دل (6)
 
کُشتمان دوران بیباکِ فـراق و یاوگی
دوست می داند؛ بگو دشمن نداند حال دل
 
مولوی یا میرزا؛ از «اندلس» یا «سهرورد» (7)
یک نسب دارند هرجا سر برارند آل دل
 
 
صوفیه ـ 1390
 

 
ـــــــــــــــ
1 ـ یلّلی: بانگ و فریادی که در هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. کلمه یی است که در وقت سماع و ذوق و «مستی» می گویند.
2 ـ سنگان: نام کوهی است در روستای کاکری، زادگاه شاعر.  
3 ـ سید عبدالخالق آثم صاحبی از کبار علم و معرفت غور است.
4 ـ اشاره به داستان شبانِ خداجو و موسی (ع) در مثنوی معنوی
5 ـ هندو: نام کوهی است در روستای کاکری.
6 ـ سویدا: نقطة سیاهی که در دل باشد. میان دل. دانة دل.
7 ـ اندلس، زادگاه ابوبکر محیی الدین ابن عربی در اسپانیا و سهرورد، موطن ابوالفتوح یحیی سهروردی، مشهور به شیخ اشراق است.