با او

او خودش شبـی دراز است چشم و موی او را...

بیماریِ تو بس بوسیدنی‌ست

با تب‌ات چای می‌نوشم با غم‌ات اشک خوشه‌ای از دردِسرهای...

بیدارِ تو هستم

دست و پایم هر دو در خوابند که فردا شعرِ...

ماهـی و حـباب

ماهی‌ای بودم که هر حباب را رنگین و هندسی می‌ساختم...

اشعار تلخ من

بوی پوستِ شیرینِ لیمو شعرِ اول است تا پایانِ من...

ماهی و حباب

در روزگاری که انسانی نبود، در عمق دریایی پرتلاطم ماهی‌ای...

او، من است

خود را دارم در ظاهری،لباسی، چشمان و دهانی دیگر که...

کوهستان پیر

من کوهـستانِ پیرِ کوه‌نوردی جوان‌ام از کفِ پای‌ام تا سینه،...

ژنِ شب

شب، سراسیمه خود را به آسمان رسانده امروز دیر کرده ...

نرگس ، باران ، میگرن

باران می‌آید که چه گُلی بر سرمان بکاریم؟ میآید که...

بی خیابان

به خیابان نرَوَم دیگر من   از کنار قاتلان رد...

نـَرمین نیـش

تیـزی تیـغِ کدام بُرّنـده‌ای  همچون وداعِ خون ز رگ به...

بر باد رَوَم روزی

این بادی که همه چیز را می‌برد،  بادِ همه چیز...

زیباییِ مفرد

دیدم آن روز تو را بار نخست، این رؤیت منجر...

در دفاع از زنان

روح‌اش کبود است؛ خشونت ممنوع!    خشونت: تند خویی، درشت...

طوفانِ سَر

به پرنده شده بود الهام طوفانی مهیب روز قبل‌اش ساخت...

دیدن‌اش زجر است

چشم‌هایم را به گَرد حمام کردم به غبار، جور دیگر...

تو فقط در خوابی؟!

دیــشــب وَ صد وُ چند شب پیش، خواب شدم با...

گوش رفت. . .

چشم بسـتم، تا نبیـنم رفتن‌ات          ...

مرگِ پروانه‌ی سَر

پروانـه‌ی بالغ، پیله کرده به سرَت شهر افکـار من اما...

چشمِ سنگ

صلح‌‌ِ چشمانت ، چو پیکارِ دو سنگ است سلطه بر...

دیوارِ لال

چشم به بارانی سرخی بر تنت می‌دوختم مادامی که باران...

جنگِ ماهانه

من هم هر ماه‌ام در جنـگ خود به ضد، بر...

مبادا دعا !

برای صاحب دستانی که دعا نمی‌کند قطعاً چشمانی گیرا برای...

غمگـینم

به وزن دو فیل و سه خرس، قَـد زرافه و...

نااهل به شعر

سَرم سنگین و عقـلـم پیش بود لعنـت, به وزن شعرهایی...

چهره ات ناشناس است!

و اکنون، پس از سالها داشتنت، تو را از چهره...

عشق،مندرس پوش است.

دخترک با آب‌نباتی سرخ، در غروبی نارنجـی موهای دوبافته و...

قتل عقل دندانی

قتلِ عقلِ دندانی ما عقل را می‌کشیم یا عقل ما...

سایه‌ها

در شبِ غریب خیابان غریبه‌ها در عبوری تکراری نور مصنوعی،...

ویروسِ شعر

ویروسِ وخـیمِ شعر چرا به قلبـت نمی‌افتد پس از این...

صباحی که خواب می‌مانم

☀️   هیچکس نمی‌داند چه چیز نهان است در ژرفای...

به دار آویختگی

 کلامت را به دار آویخته‌ نامردی دهانت را به آبِ...

بهار دروغین

به نام وقت شتاب زدگی؛ حالتی شبیه به سندروم "نتیجه‌ی...

سیب مسموم

شعرهایم را به چاقو خواندم در دل سیب تزریق و...

ارتباط چراغ های خیابانی با دیابت

•نزدیک به 80 درصد از جهان تحت تاثیر آلودگی نوری...

خونِ گریان

خون مرا گریـست در گوش خود،مرا شـنید بی خود از...

سیاهِ سارق

قصه نگویید آنقدر این همه کلاغ به خانه نرسیده را...

پیله ی سنگی

پیله کرده ام به داشتـنت دارمت در همین تنگـنایِ جایِ...

هسته‌ی زمستان

زمستان را پوست کندم و گوشت کندم و به هسته‌ای...

لاک قرمز 💅🏻

هر دَه تن را شسته و خشک کرده ام یا...

فرزندخوانده ی ساعت

من از هر پیچک عقلم ، ز آن روز که...

شادی سازی

در دنیای امروز، از شادی نوشتن نمی‌تواند کار ساده ای...

•یک در عقب، یک در جلو•

راهی برای گریز وجود ندارد؛برای عبور از گذشته باید به...

پرتقال ها از آغاز خونـی نبودند. . .

•آیا تابه حال  کسی در اندیشه چگونگی زندگی برخی پرتقال های...

قُرصِ سکوت

در همسایگی ما،دوشیزه ای میان سال از بیماری فراموشی زن...

آسمان من سفید است

گویند در آن بالا، سقف آبی و خورشید پیداست در...

زخم ماه

خانه ی مــــاه را به آتـــــش کشیده اند، سـتــــــــــــاره هایی...

حد و مرزم، تو

گر کنی هربار امر،من،سر به خم کردنم عالیست، اطاعت آن...

تفاله ی پرتقال

این همه فاصله را گفتم بیا رفع کنیم    گفت...

آسمان کبود

ماه من، نشسته بر زمین خود نا آگاهی که زمین...

آسمان باران می شود

باران امشب را می بینی چه هول کرده خودش را...

ز برای توست اینکه ساختم

خانه ای ساختم اش از جنس شن کنار آب آرزو...

همه در تاریکی یکسان هستیم

در سطحِ تاریکی، سیاهی و در عمق آن، همانندی است؛...

دوست داشتنِ دوست

می دانید چه چیزی بدتر از دوست داشتن دوستـان صمیمی است؟ از...

زمــان

زمان دوست صمیمی من است؛ وقتی در این حوالی نیستی،...

میوه های مهاجر

دیشب خواب دیدم که خیل عظیم پشن فروت ها[1]، آناناس...

از دریا به ابر

ما چه می دانیم که دریــا پس از چند بار...

روزی

روزی، همه چیز را به تو خواهم گفت تمام اوقاتی...

«هر گل سرخی که هست از مدد خون ماست»

آنچه پیش روی شماست نامه ای از یک فرزند به...

آسمان رستوران نیست

«با آفتاب و سایه روان باد امر و نهیت  ...

نوش بادا زهر

در کندوی ذهن زهر تولید می شود. . . خوشی...

(شور دریا)

شوری دریا زِ اشک ابرهاست       زان زمان که ماه...

•یک در عقب،یک در جلو•

  راهی برای گریز وجود ندارد؛برای عبور از گذشته باید...