آرشیف

2024-4-13

آی سان مرامی

در دفاع از زنان

روح‌اش کبود است؛

خشونت ممنوع! 

 

خشونت: تند خویی، درشت خویی/ استفاده از زور فیزیکی یا کلامی به منظور قرار دادن دیگران در وضعیتی که برخلاف مِـیلشان است. . .

معنای خشونت؟!

مگر نیازی به شرح و ارائه‌ی مترادف است؟ حال که اولین تصویر از این لغت که در ذهن ما نقش می‌بندد درست‌ترینِ تعاریف است: خشم حاکم در جنگ، حمله به افکار کودکانه‌ی یک طفل، شکنجه‌ی فیزیکی یا روانی یک زن، زورگویی و فشار روانی به یک زن. یک زن . . .

 

بیست و پنجم نوامبر برابر با چهارم آذر از سال 1999 هر ساله روزی جهت یادآوری عزم مبارزه با خشونت علیه زنان است. گرچه لازمه‌ی این مبارزه شکل گیری ریشه‌های نوباوری در انسان‌هاست که به خودی خود در هر روزی از سال قابلیت دفاع دارد.

 

  • ” بانوان از سن پانزده تا چهل و چهارسالگی ” بیش از آنکه در خطر تصادف خودرو، سرطان یا جنگ زدگی قرار بگیرند، در خطر تجاوز و خشم خانگی زیست می‌کنند و همین آمار نشان از وجود گسترده‌ی خشم علیه آنهاست. طغیانی که علاوه بر محرومیت زنان از حقوق انسانی خود منجر به ظهور رفتارهای نا به هنجار در جامعه می‌شود.
  • بیش از 700 میلیون زن متأهل در جهان امروز، زیر سن 18 سال ازدواج کرده‌اند.
  • یک زن از هر سه زن در جهان خشونت جنسی و یا فیزیکی را در طول عمر خود تجربه کرده است.
  • و تلخ تر اینکه: روزانه 137 زن در جهان توسط شریک خود یا عضوی از خانواده‌شان به قتل می‌رسند.

 

مشکلات سیستم ایمنی، کابوس و اختلالات در خواب، سندرم روده تحریک پذیر، اضطراب، مشکلات قلبی، سردردهای میگرنی و به دنبال اینها انواع صدمات روحی و روانی از مجموعه آثار منفی رایج در زنان بر اثر اعمال خشونت علیه آنهاست.

حالا حتا اگر دکارت را هم در این دوره از تاریخ زنده کنیم، چرخ روشن‌گری نمی‌چرخد. ما انسان‌های به ظاهر عبور کرده از عصر مدرنیته، همچنان باورهای سمی قرون وسطا را دنبال می‌کنیم اما روزها در سمینارها و کارگاه‌های روشن‌فکری از برابری جنسیتی سخن می‌گوییم و هر کدام برای دیگری ایستاده کف می‌زنیم و شب‌ها تمام خستگی روزمره را به آنکه پذیراتر است می‌سپاریم؛ یک زن، مادر یا گاهی فریادی نصیحت گونه بر سر دخترک بازیگوشمان در خانه!

ساعت 6 عصر است و خانم ب از محل کار به خانه می‌رسد. به سرعت نور دست و رویش را می‌شوید و به سوی یخچال می‌رود. هر آنچه وجود دارد به چشم می‌آید و نیازی به توجه نیست. تعدادی تخم مرغ، چند برش نان، یک دسته کوچک سبزی، رب گوجه فرنگی و یک نایلون فریزر از چند میوه. بطری آب و آبلیمو در درب یخچال هم که دیگر ارزش نگاه انداختن ندارد. سخت تر از حل کردن یک مسأله ریاضی برای دانش آموز تیزهوش اما خسته! یک سیب زمینی و دو پیاز در سبد مخصوص‌شان راه حل را ساده‌تر می‌کند.

ساعت 8 شب آقای الف شکایتگر از وضعیت دودِ شهر و پولِ جیب وارد خانه می‌شود. شکایت از گرسنگی نیز به مرور اضافه می‌شود.

  • شام چیه؟

–  خستگی از تنت دور جانم، یه جور کوکو!

  • کوکو هم شد غذا؟
  • سیر می‌کنه و خاص هم هست.

آقای الف به سوی اجاق گاز می‌رود؛ در ماهیتابه را بر می‌دارد، بو می‌کشد و به کفِ سبز آن خیره می‌شود:

  • باید بو کنی‌ش تا بوش دربیاد! از کِی تاحالا سبزی خوردن وقتی پخته بشه میشه غذا؟! مامانم خدابیامرز می‌گفت سبزی پخته و غیر پخته نداره، هر دو حالت اشتها باز کنه.
  • سیب زمینی هم داره.
  • اونوقت این کوکوی خاص اسمش چیه؟
  • ” کوکوی تمامِ چیزی که داشتیم با ادویه‌ی مِهر”

 

 

به قلم: آی‌سان مرامی

منبع پژوهشی:  Islamic Relief