آرشیف

2021-2-5

آی سان مرامی

قُرصِ سکوت

در همسایگی ما،دوشیزه ای میان سال از بیماری فراموشی زن سن زده ای که رسماً مادر اوست، رنج می برد.ابراز احساسات آن دو، از طریق صوت در قالب گفت و گو های عصرانه و اغلب شبانه به خورد اندام شنوایی من می رود .

-فرحنور؟! امکان دارد شبکه را تغییر دهی؟ این فیلم سینمایی برایم تکراری است.

-مادر جان،این تازه دومین قسمت از سریال است.

-نه!اشتباه می کنی من دیشب همین فیلم سینمایی را دیدم.ببین!ببین…. این زن را دیشب هم دیدم.

-مادر!این یک سریال است.تو تنها بازیگران این سریال را در شب گذشته دیده ای.امکان دارد صدها بار دیگر آن ها را در طول هفته ببینی.
-شبکه را عوض کن!می دانی!تماشای فیلم های تکراری آزارم می دهد.

-پناه بر خدا! دستانم به خمیر آغشته است؛تحمل کن،دقایقی بعد فیلم تمام می شود.

-حالا به حرف من رسیدی؟!تو نیز خود می دانی که کمتر از ده دقیقه به پایان فیلم مانده،چون دیشب هم در همین زمان پایان یافت.

و . . .دیگرچیزی جز صدای جنگ تن به تن بعضی اشیا با یک دیگر به گوش نمی رسد.

اندکی قبل،بارش قرص ها به درون معدۀپیرزن،او را در سیل خواب کنونی غرق کرد.

چه کسی راست می گوید؟

پیرزن؟پیر دختر؟ یا قرصِ سکوت؟