2014-12-12
نظام الدین ضیایی
نه آهنگی، نه شعری، نه سکوتی
نه همدردی که بشناسد صدایم
نه درس مهر و حرفی آشنایی
به شهر آشنا بی آشنایم
به کی گویم درینجا راز خود را
به مهتابی، به کوهی یا به سنگی
و یا برگوش خودخواهان این عصر
و یا بر طفل پاک و ساده رنگی
درینجا هیچ جز، ظلم و ستم نیست
نه همفکری که راه نیک پویی
صدا خشک، آرزو و فصلها خشک
و تنها شاعر و بغض گلویی
سرودم نالهی خودجوش گشته
دلم تنگ است در کاشانهی خویش
و دارد آرزوی آن دلی را
که دارد بار غم بر شانهی خویش
بیا ای روح زین زندان سفر کن
و برق زندگی بر دیگران بخش
ندارم دوست نقش تیرگی را
اگر خواهی برای این و آن بخش
دگر ای زندگی آزار کم کن
بیا بشکن طلسم خستهگی را
مسایی بیش قلب نازکم را
که دارد دوست او وارستهگی
8/2/1391
کابل
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
شهر بی آشنا