آرشیف

2014-12-12

نظام الدین ضیایی

تنها من ونظم تر، باخامه وبا دفتر

ای پرتو ناپیدا ، ای غنچه ی پنهانی
ای یاد تو غم افزا، درخلوت ظلمانی 

یاقوت درخشانی ، ارزان فرود آید
ازچشم پریشانم ، چون قطره ی بارانی

صد نامه ی پی درپی ، دردست صبا دادم
" یا نامه نمی خوانی یا راز، نمی دانی"

من جام وصالت را ، درشهرخیال نوشم 
هرلحظه کند قلبم ، ازحال تو پرسانی

شیدات شدم هرجا، ای نوگل مشک افزا
چون درصف مهرویان ، تو لاله ی خندانی

رندانه تورا جویم ، چون گل تورا بویم
راه بسته عزیزمن ، این برف زمستانی

این شورش و غوغا را ، این اشک گهرزارا
ازچشم وضمیرمن ، فرزانه تومیدانی

تنها من ونظم تر، باخامه و با دفتر
درمحبس هجرانت ، گشتم بسی زندانی

ازدیده گهرریزی ، بریاد وصال او 
گرنظم ضیایی را، با حُسن نظرخوانی

4/12/1387