آرشیف

2014-11-18

عبدالله فرحمند

چتری مشکین

من از آه دردناک گیاهان
و از ستوه زمین دانستم
که فصل های گرم میالایند
و دگر نمی توان
با کلمات بهشتی شعر گفت
من از ویرانه های کابل
صدای مرغان مسافر را
که از جنوب برگشته اند میشنوم
انها به آلودگان نفرین میفرستند
من فغانی را از گورستان میشنوم
که مردگان از ندامت سرداده اند
و به دست های گل آلود خویش میبینم
که در هر بند زمان
فقد به سه بعد متوصل استند
و به مردانیکه
در آخرین فرصت
به چتری مشکبن متوقف استند