آرشیف

2014-11-18

عبدالله فرحمند

عبور از زمین

 

 

و رستیدن
به نقش یک آدم
و تولد شدن ازروی قرعه در فصلی
در کنجی، در دینی
پس ازآن رشد در درون یک قالب
که وحشتگران ازآن دهات ساخته اند
و دگر کور شدن
و نیاندیشیدن
به پشت هفت سپهر
و سپردن یک فقره دراز به مغز
که این درب ها بسته شوند
و به میراث گرفتن چندتا کلمه
که باور دارم
نقشه از هستیست
از آنچه میبینیم و آنچه پنهانست
و باز بسته یافتن درب های اندیشه
بسوق هستی ها
درون قید گذاشتن دانستن
و نقطه پایان به هر کتاب دادن
بمن وحشتناک است
ای موجودات خدا!
باید از خورشید آموخت
سیر در عمق آسمانها را
و توانستن یک شعله شدن
برای تاریکی
دگر باید بپرید وآسمان کاوید
و هر چه آبیست به بال کشید
که دگر فرصت عبور زمین
محال است محال
بگذارید همه برسند
به آرزوی خورشید شدن
و رهیافتن به کاخ خدا

عبدالله فرحمند
کابل    حوت -1387