آرشیف

2014-12-13

حبیب سرود

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

(حضرت حافظ)

غور یکی از ولایت‏هایی است که طی جنگ‎های چند دهه پیش در افغانستان، شاهد بدبختی‎ها و بی‎بختی‎هایی زیادی بوده است؛ از دشنام‏های‏دینی گرفته تا مهاجرت و آدم کشی و غیره. و سر و صداهایی هم که فعلاً از گوشه و کنار این منطقه به گوش‎ها می رسد (که بدرقم هم می رسد) و ذهن‏ها را پریشان می‏کند؛ خاکستر خاموش نشده‏ای از همان آتش است که دود غلیظ آن در آسمان سیاستِ سیاست مداران ما بالا می‎رود که بدبختانه مردم در سایۀ این دود بی خبر از همه چیز خفه می‎شوند.
از مسئلۀ زبان که بگذریم. چون مردم غور عموماً به زبان پارسی صحبت می‏کنند، در غور هم مانند دیگر ولایت‏های افغانستان اقوام مختلف سکونت دارند، و شاید اختلاف یا تضادی که در بین اقوام این منطقه بیرق برافراشته است همانا الهام از سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» غرب به‏ویژه انگلیس در هند باشد، که کسان بسیاری از این عبارت منحوس بهره می‎برند.
چند سال بعد از تأسیس حکومت مؤقت در افغانستان که غور دارای یک آرامش نسبی و امیدوار کننده بوده است، کم کم این آرامش با دست‏هایی از داخل و شاید خارج این منطقه به سوی ناآرامی سوق داده شده است که این ناآرامی خواه‏ناخواه به نحوی در جلد بعضی از جوان‏ها هم ریشه دوانیده است یا برای کسب شهرت ویا هم برای چیزی که ما نمیدانیم(؟)
از چندی به این سو. آقای شهریار در ولسوالی دولت‏یار، بر علیۀ همه چیز! یارِ سنگر و بی‏نظمی شده بود؛ از راه‏گیری و غارت اموال مسافرین گرفته تا به آتش کشیدن مکتب و کتاب‏های آن، یا به تعبیری «سوختاندن تفاسیر قرآن شریف» گرفته تا به‏هم‏زدن خواب شیرین مردم شینیه، و بدتر از همه تن ندادن به قوانین دولت، (قوانینی که در چوکات آن «فخرالدین» را به خارج از کشور فرستاد تا «شهریار شرق» شود یعنی حقوق و علوم سیاسی بخواند و درست و حسابی به خودش آدمی شود.)
آقای شهریار که دیگر در بین ما نیست (خدا ببخشدش!) یکی از تحصیل‏کردگان جوان غور بود، و قسمی که اشاره شد در کشور هندوستان از جیب جامعۀ جهانی به آرایش فکری فرستاده شده بود و آدم فکر می‏کند که این آرایش خیلی غلیظ از آب درآمده بوده چون خوب نمود نمی داد به جوانی که این دسته کارها را باعث شود.
این دیگر در بین خودمان باشد، در تمام غور اختلاف‏های بین مردم وجود دارد یا اختلاف بین مردمی وجود دارد؛ اما اختلافی که تا به این حد زیان‏بار بوده باشد نیست، یا همان مردمی که در بین شان چنین اختلافی هست که همه مان به امید از بین رفتن آن دعا می‏کنیم همان‏قدر شعور سیاسی دارند که گپ شان به این اندازه کلان نشود.
در آخر. دولت مسؤولیت دارد تا جلو بی‏نظمی‏های احتمالی این روی‏داد و بی‏نظمی‏های دیگری که خودش بهتر از ما میداند و خبر دارد را بگیرد؛ یعنی به پیش هر کس و ناکسی دست زاری‏اش را دراز نکند، چه خوب است که آن‏ها را به حرف قانع کند اگر نشد باز چاره‏ای دیگری بسنجد که باز هم خودش می داند که سنجیده است.