آرشیف

2014-12-13

حبیب سرود

درخت

از درد، بغض… هر عمل‌ام شاد می‌شود
وقتی‌که بشنود کسل‌ام شاد می‌شود
آزرده از تمام جهانم، و یک زمین
ـ ناگفته: می‌رسد اجل‌ام ـ شاد می‌شود
وقتی به باغ شعر کسی می‌شود درخت!
از عشق خویش در ازل‌ام شاد می‌شود
زنبور رازهاش که بیزارِ زنده‌گی‌ست
از قبضِ ذهنِ بی‌عسل‌ام شاد می‌شود
از حس خوب بودن نام‌اش در این غزل
هر واژه، بیت‌ها… غزل‌ام شاد می‌شود
ام‌شب شناورست خیال‌ام بر آسمان
حتا که ماه در بغل‌ام شاد می‌شود

29/11/1392 فیروزکوه