آرشیف

2015-6-22

احمد شکیب حمیدی

مسعود راهت ادامه دارد ! بزرگترین شعار دروغین عصرمــــاست

سیزده سال آزگار میشود که پیاپی در محافل یادبود از قهرمان ملی به عنوان سیاهی لشکراشتراک مینمایم! اجندای تجلیل همه ساله تقریبن مشابه است! سخنرانان با پرداختن به زاوایای تاریک و راز های سر به مهر مسعود این عقاب بلند پرواز قله های آزادی شور می آفرینند شعر میگویند کسانی هم از خاطراتشان با آن فرمانده آزادی حکایت ها دارند و کسانی هم شعار میدهند: مسعود راهت ادامه دارد؟ و سپس مجلس با دعائیه ای تا سال دیگر ختم میشود! ناگفته نماند که آدمهای ریز و درشتی هم حتا از افغانستان در این محافل هر ساله حضور به هم میرسانند و در سالهای گذشته علاوه بر اعضای سفارت محمد یونس قانونی ء احمد ضیا – برادر احمدشاه مسعود ایزد یار معاون مجلس اعیان و صدیق چکری اشتراک کرده بودند و هرکدام همین شخصیت ها پس از ایراد بیانیه های پر شور فرمودند: مسعود راهت ادامه دارد! و بس
این شعار در سالهای اول پر جاذبه بود و آدم را به وجد میاورد! ولی رفته رفته به حدی رنگ باخت که با شنیدن این شعار آدم با تعجب از خود میپرسد آیا درست شنیدم؟ همین راه که ما میرویم ادامه راه مسعود است؟ و سپس با عالم ناباوری بر ریش خود و شعار دهنده میخندد! خوشبختانه که امسال یکی از سخنرانان بنام غفران بدخشانی اشاره ای کوتاهی به این شعار از دید انتقادی داشتند و منهم برآن شدم که پیرامون همین شعار دروغین عصر ما (مسعود راهت ادامه دارد! ) مطلبی ذیرین را بنویسم و دیدگاهم را با شما شریک سازم
آری! از نظر من نه تنها اینکه راه مسعود پس از مرگش ادامه ندارد بلکه بدلایل ذیرین راه مسعود به مسیر دیگری قصدآ برده میشود
– مسعود هیچگاه نمیخواست شهروند درجه دوم حساب گردد! مسعود اگر آزادگی اش را کنار میگذاشت و میپذیرفت که به عنوان شهروند درجه دوم در این کشور حیات بسر ببرد بدون شک امروز او زنده میبود! و از خود دم و دستگاه و نوکر و چاکر فراونی میداشت ! اما او آزدانه زیست و در این راه جان عزیزش را مایه گذاشت! ولی پیروان شعاری او درحالیکه هنوز بالای جسدش خاک نینداخته بودند زبونانه و داوطلبانه شهروندی درجه اول و آزادگی را در پطنوس اخلاص گذاشته و به یکی از فرومایه ترین و شیادترین مداری عصر تسلیم کردند و خود به عنوان دوم نمره و یا هم سرپرست کفتانی به خیزک و جستک پرداختند و این مسئله تا همین امروز ادامه دارد! تا مسعود زنده بود کسی جرئت نداشت بگوید او شهروند درجه دوم است حتا گلبدین که از یاغی گری شاخ کشیده بود به بهانه های دیگری غیر از این میجنگید و نمیتوانست این مسئله را مطرح کند! در مورد تکنوکراتهای مقیم غرب علاوه بر نشریه های چاپی تصویری گردهمائی هرات میتواند مثال خوب و برازنده اباشد. اتفاقآ در پرواز که تکنوکراتها را امیر اسماعیل خان به هرات دعوت کرده بود ماموریت داشتم در میان آنهمه محمدزائی های کارکشته و کار فهم کسی حتا جرئت نکرد بگوید استاد ربانی شهروند درجه دو است یا مسعود جنگسالار بلکه با کف زدنها فیصله های شورای اهل حل و عقد را تائید کردند ولی امروز دلقکان فرومایه این حرفها را بدون هیچگونه آزرمی میزنند ! پس ما کجائیم و مسعود در کجا؟ از کجا بگوئیم مسعود راهت ادامه دارد! درحالیکه امروز ذلیل ترین آدمکها لمپن ترین کرکترها صاف و پوست کنده بگفته امرالله خان ما را توهین میکنند! و ما بخاطر وحدت ملی؟ بل بل میبینیم و سپس از پشت تربیون ها شعار میدهیم مسعود راهت ادامه دارد! آیا اگر مسعود (رح) زنده میبود بر این پیروان لافوک برآشفته نمیشد! ؟ درست بیاد دارم زمانیکه گلبدین اعلام کرد مسئولیت پست وزارت دفاع آنزمان را باید به او واگذار کنند کسی اصلن باور نمیکرد مسعود چنین کاری را بنماید اما مسعود بلافاصله آنرا پذیرفت ولی او در تمام مذاکرات سیاسی به نماینده اش دستور میداد هرچه میخواهند برایشان بده اما استاد ربانی رئیس جمهور است! او با زیرکی و درایتش میدانست این رآس هرم است که حرف اول میزند نه اجزای آن ولی امروز پاکترین راهرو مسعود که همه ملت به او دل بسته اند طنز تاریخی میگوید! من برنده ام ولی تا برای تقلبکار صلاحیتم را نصف نکنم ولله گه بانم!تا صلاحیت بازنده معلوم نشود ولله گه بانم

پیکار برای نابودی زبان مادری مسعود :
در همین محفل خانم ظفری از قول یکی از ژورنالیستان ایرانی خاطره ای را چنین بخوانش گرفتند: روزی با مسعود گرم صحبت بودم قصه سر شعر پارسی آمد! بحث به درازا کشیده شد مسعود از قالب های نوین شعر پارسی چندان خوشش نمی آمد و استدلال خودش را میکرد در این زمان یکی از یاران مسعود چندین بار داخل اتاق میشد اما با دیدن بحث ما چیزی نمیگفت و از اتاق خارج میشد بالاخره در دفعه اخیر در پیش روی ما ایستاد و با پریشانی گفت : آمر صاحب بسیار ببخشید: وقت ادبیات نیست وقت عملیات است لطفن دستور دهید چکنیم؟ مسعود بسوی آن آدم لبخندی زده و گفت آبروی ما را نزد این خواهر ادیب ایرانی بردی صوفی قربان! مگر نمیدانی که همین عملیات از باعث همین ادبیات است! 
-مبرهن است که از همان روزهای نخست برسرکار آمدن نظام به اصطلاح نوین و دموکرات پارسی ستیزی در دستور کار بود و تا همین اکنون ادامه دارد و پیروان مسعود از این ناحیه نه تنها خمی به ابرو نیاوردند !بلکه استدلال کردند که پدر و پدرکلان ما را همین واژه ها کشته است ! برین بیادر پشت ای گپها نگردین! پس چگونه شعار میدهیم مسعود راهت ادامه دارد
– پرچم سه رنگ مقاومت مسعود را زبونانه و چاپلوس مابانه ما پائین کردیم ورنه پس از مرگش هم کسی جرئت نداشت آن پرچم را پائین نماید! این مسئله ای ساده ای نیست که از آن بگذریم ! راه مسعود در زیر این پرچم بود و مقاومت مسعود در زیر همین پرچم بود نه این که شما برافراشته اید! باز چگونه میگوئیم مسعود راهت ادامه دارد؟!
اگر بر شمار دستاورد های که مسعود داشت و ما برخلاف آن روان هستیم انگشت بگذارم از حوصله ای این نوشتار خارج الهذا از پرداختن به تغیر سرود ملی مسعود و نابودی ارتش مقاومت مسعود میگذرم ولی خواهش من اینست که در سالهای آینده حد اقل از خیر این شعاربگذرند ویا آن را بگونه ای دیگر تغیر دهندن