آرشیف

2015-6-22

احمد شکیب حمیدی

دو شب پیاپی بــــــا مجموعه شعری درد وطن

بانوی فرهیخته منیژه جان نادری هفته گذشته مجموعه شعری "درد وطن" را برایم سپردند! این مجموعه که تازه بوسیله بنگاه شهمامه در هالند برگ آرایی و با قطع وصحافت مرغوب در 215 صفحه بزیور چاپ آراسته شده است پنجمین مجموعه از اشعار محترم عبدالغفور امینی است که بر اساس توصیه جناب شان طور هدیه بمن لطف نموده بودند .
طراحی روی جلد با رنگ آرایی و زیبایی خاصی که نماینگر سلیقه ناشر است با تصویر چهار اثر چاپ شده شاعر آذین شده است. در پشتی این مجموعه فوتوی شاعر و مختصر زیستنامه شان ,بچشم میخورد و در پایان زیستنامه مژدهء بدوستداران شعر میدهد مبنی بر اینکه مجموعه دیگری از ایشان بنام "سرکلاوه"آماده چاپ است.!
.اما قبل از اینکه در مورد مجموعه"درد وطن " ابراز نظر کنم میخواهم مختصر حرفهای در مورد شعر بنویسم:
آری! تا جائیکه عقل قاصر من قد میدهد شعر کلماتی موزوءن است که وقتی با هم یکجا و هم آهنگ میشوند پذیرفتنی تر و دلنشین تر میگردد! تا جائیکه حتا همین کلام شعر توانسته است ارادهء بزرگترین زمامداران تاریخ را تغیر دهد. مانند قصیده معروف ( بوی جوی مولیان آید همی) از رودکی بزرگ . 
تاریخچه اصلی سرایش شعر تا هنوز بطور دقیق معلوم نیست اما مورخین بر این باورند که حتا در سه هزار سال پیش از میلاد نیز در یونان باستان و سرزمین مصر در زمان فراعنه شاعرانی بوده اند!در قران شریف نیز مستند بر سوره 28 آیه 19 اشارهء بر تاثیرکلام موزون لحن داودی بر مرغان شده است! تاثیر اشعار حماسی و وطنی حتا در صدر اسلام ملموس بوده است طوریکه از سرایش اشعار حسان شاعر در زمان پیامبر در جنگهای احد و بدر نام برده شده است همچنان از حضرت انس روایت است که آنحضرت ص خطاب به عمر رض فرمودند : اشعار شعرا در دلهای دشمن تیز تر از پیکان میخلد. 
ناگفته پیداست که اشعار بزرگان چون مولانا , سنائی عطار فردوسی و دهها تن دیگر در این عرصه توانسته است روزنه ها و دریچه ء از معرفت را برای ما بگشاید! که امروز پس از گذشت هزاران سال از این گفته ها بشر در به در بدنبال دریافت آن گفته ها استند :به طور نمونه به این دو بیت تو جه کنید :

از حجاری مردم و نامی شدم

وز نما مردم به حیوان در شدم (مولوی)
دل هر ذره را که بشگافی

آفتابیش در جهان بینی! ( ….)

از اشعار بالا چنین استنباط میشود که بزرگان عرصئه شعر در هزاران سال پیش از ساختمان بیولوژیکی و از دل هر ذره آگاه بوده اند. اگر امروز بشریت دست به بمباردمان هسته الکترون و پروتون میزنند. بر اثر رهنمائی خردمندان عرفا و شاعران گذشته بوده است. بهر صورت سخن زدن در مورد شعر کاریست دشوار! و مثنوی و هفتاد من کاغذ میخواهد! فقط با این مقدمه میخواهم بگویم که ادامه دهندگان این قافله ء دراز که جناب امینی یکی از آنهاست برای جامعه ما قابل قدر و در خور احترام هستند! من از سالها بدینسو خواننده اشعار جناب امینی هستم و چندی پیش یک دیوان از اشعار شانرا که شرح داستان پیامبران بود از طریق پست برایم لطف و ارسال کرده بودند با دیدهء دل خواندم ! لهذا در این دو شبی که گذشت فارغ از هر دغدغه و با اشتیاق تمام برای بخوانش گرفتن "درد وطن" آماده شدم. 
با گشودن مجموعه" درد وطن" که بدون شک گنجینه قابل تمجید و توصیف است نوآوری و سبک تازهء را در اشعار جناب امینی یافتم وی توانسته اند کلامش را مرهمی سازد برای تسکین آلام روحی هم میهنانش! حقا که اشعار ملی و پر سوز و گداز ایشان که در تنقید و مذمت از خائنین و چپاولگران سروده شده معرف درد های مشترک ملی است و بی مبالغه میتوان چاپ این مجموعه را غنیمتی برای جامعه فرهنگی ما دانست !. 
جالب اینجاست که مجموعه"درد وطن" تنها و فقط اشعار حماسی و میهنی نیست!بلکه چکامه های خیلی زیبای چون "حال دل" "حسن بی مثال" "مرهم قلب" و ده ها غزل دیگر چنان بدل آدم چنگ میزند که با خوانش هر کدام از این اشعار احساس تشنگی بیشر برای خواندن شعر بعدی پیدا میشود! طوریکه غزل "نگه گرم" صور خیال را در وجودم چنان بیدار کرد که خوابرا از چشمم ربود و آنرا بار ها و بار ها خواندم و لازم به یاد آوری میدانم که هر مصرع این غزل با سادگی کلام چنان بدلم چسپید که احساس کردم این شعر آئیینه دل منست لهذا نقل آنرا در اینجا صروری میدانم 

ای روشنی چشمت رخشنده چو کوکبها

بی روی تو ام دایم تاریک بود شبها
من منتظرت هستم هر لحظهبه هر لحظه

چون است خیالاتت همراه بمن شبها
صد قصه ی از عشقت بنهفته به دل دارم

بگذار دمی کاید یک یک همه بر لبها
بر جان و جهان من جای تو بود بالا

چون می نشناسم من بر تر زتو کوکبها
لبهای تو شیرین است حرف تو گواراتر

بر حق که تو طاق هستی در بین مودب ها
از یک نگه گرمت جانم به عرق تر شد

کن یک نگه دیگر تا گوشه شود تب ها
عشق تو پسندیدم با جان و دلم جانا

پابند به حرفم من نی همچو مذبذب ها.

امینی در خانواده فرهنگی کشور ما نام آشنائیست وی از قبیله قلم بدستان دیار غزنه باستان مرد فرهیخته, و شاعر اگاه است که حتا در دیار غربت میخواهد تعهد و رسالتش را در بیان حقایق تاریخی وطن با سوز دل روشنگرانه به تصویر کشد. و فرهنگیان به کار وسلیقه فرهنگی وطبع شاعرانه ایشان آشنایی کامل از طریق مطبوعات درون و برون مرزی دارند.
ایشان از جوانی در ارگانهای نشراتی کشور از جمله رادیو افغانستان مصروفیت داشتند و احساسات درونی و اندیشه های انسان دوستی ووطن پرستی در مقالات و اشعار ایشان منعکس میباشد. لازم میدانم مراتب تبریکات خود را خدمت جناب امینی صاحب شاعر با احساس جهت طبع پنجمین مجموعه شعریش عرض بدارم. برای ایشان توفیق بیشتر از خداوند خواسته و خواهانم