آرشیف

2015-6-22

احمد شکیب حمیدی

شقــایـــــق

هنوز اندر نظر همچون شقایق ناز و زیبایی
نمایی عاشقان را نشئه با افسون مینایی

در این تصویر چون آئینۀ آب زلالی لیک
مقدس زمزمی دریای سرخی رود گنگایی

به ژرفای دو چشمت مهربانی را همی خوانم
که معجون سکوت و هم غرور و شهر تنهایی

نگاهت صد دل یخ بسته را آب روان سازد
خدا را لحظۀ گر رو برو مژگان بهم سایی

برنگ جامه ببر و پلنگ پوشیده ای دامن
مگر آهوی تاتاری؟ نمایی مجلس آرایی

فتد شاه پلنگان را نظر بر عکس زیبایت
بر آرد پوست از تن بخشدت با شور و شیدایی

چنان تلفیق آب و باد و آتش از رخت پیداست
که با این ویژگیها بر پلنگان مهر افزایی

دلا الطاف خورشیدیست مشمول پلنگ و حیف
نشد خورشید چون آئینه بر من داشت بینایی

هنوز اندر گلستان خدا عطر تنت پیچد
قشنگیی، پاکی و والا گهر زیبا و یکتایی

پرستوی روان من پرد با ناشکیبی چون
مگر با شهپر عنقا بسویم بال بگشایی