آرشیف

2014-12-13

حبیب سرود

قاتي پاتي

بی دلیل من،‌ این گپا را قاتي پاتي می کنم
لرزه ام، موج صدا را قاتي پاتي می کنم
من هوای تازه را هرگز نخواهم در زمین
خاکبادم من هوا را قاتي پاتي می کنم
من هوا را تازه می خواهم، ولیکن در هوا
كم كَمَك دارم حيا را قاتي پاتي می کنم
خاکباد روشنم من، گردباد ازمن جداست!
هر کجا من کاغذا را قاتي پاتي می کنم
من درو دیوار هر یک خانه را در می زنم
جیغ بس! من این نوا را قاتي پاتي می کنم
جیغ بس! آرام و راحت هر چی می خواهم بکن!
بی دلیل آرامی ها را قاتي پاتي می کنم
تا به پا خیزی مرا نقشی به آبم می کنی
رَی نزن! سر تا به پا را قاتي پاتي می کنم
نقشه ام را هر کسی مجبور تطبیق اش کند!
گرنه معمار و گِلا را قاتي پاتي می کنم
با یکی خوب، با یکی بد، با یکی بی معرفت!
معرفت های شما را قاتي پاتي می کنم
آخراز این ها چه حاصل او به تنگ آورده است!
با قلم، آن بی خدا را قاتي پاتي می کنم
 
1389.5.31   کابل