2014-12-13
حبیب سرود
اي طلايي مو مرا صبري نماند
كان نگاهت بر دلم خاري خلاند
آخر از اجبار عشقت بر دلم
گفتم اي مردم به صحرايم كشاند
اشك چون باران به بالينم چكيد
از فراقت روز و شب چشمم فشاند
از نگاهاي شرر بارت به من
چشم جادويت ز دل صبرم براند
از لبت كامم ببخشا تا به کی
چون سراب از پي مرا خواهي دواند؟
عاشقان را دين و مذهب كار نيست
چون كه عشقش کیش را از وي ستاند
شيخ صنعان در رضاي عشق خود
چی پرستيد وچه نوشید وچراند؟
آخراي مردم چرا این یارمن
مهر را ببريد به قلبش جور شاند
1387.12.26
درهء كشرو
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
طلايي مو