آرشیف

2014-12-30

استاد خیرالاحد غوری

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو روز

 

نوروز که در حقیقت روز تجدید طبعیت و حیات در زمین است . روز سر آغاز رویش حیات و نبات و زدایش افسردگی و خستگی از پیکر جهان هستی است. دردرازنای سده های پیشین از روز نوروز بگونه های متنوع جشن گرفته اند. از بدو پیدایش آدم و آدمیزاد که انسان به آن اطلاق میشود ، انسانها تا امروز با آمد آمد فصل بهار که با نوروز آغاز میشود ، یک شروع زندگی نو ، آغاز دیگر از سال جدید را تجربه میکنند. همه چیز از سر شروع میشود . نوروز پیوند دوباره انسان با طبعیت و زندگی است و پیوند دوباره با تاریخ انسان هایی است که قرن ها در این سر زمین زیسته اند. درین روز گویی دست طبعیت و آفریدگار آن یکی میشود و جان تازه ای در کالبد زندگی دمیده می شود . انسان ها به مرحله نو قدم میگذارند ، حیوان ها به مرحله جدید رنگ تازه بخود گرفته و هستی دوباره جان تازه میگیرد. برای دریافت چند گونه یی از فرهنگ و ادب جشن نوروزی چه زیباست تا مروری بر نوروز نامه حکیم و دانشمند خبیر و آگاه سده ششم شمسی عمر خیام نیشاپوری داشته باشیم و از آن چند نمونه یی را در اینجا می آوریم که در حقیقت بازتابی از فرهنگ های پیشین ما دارد و هویت تاریخی مارا بیان میدارد. پس از طهمورث پادشاهی به برادرش جمشید رسید و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد.

چنانچه فردوسی درین مورد اشاره دارد.

به جمشید مر ګوهر افشاندند
همان روز را روز نو خواندند

از این تاریخ هزار و چهل سال گذشته بود و آفتاب اول روز بفروردین تحول کرد و به برج نهم آمد ، چون از ملک جمشید چهاصدو بیست ویک سال بگذشت این دور تمام شده بود . و افتاب به فروردین خویش به اول حمل باز آمد و جهان بر وی راست گشت. پس درین روز که یاد کردیم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود که هر سال چون فروردین نو شود آن روز جشن کنند. و آن روز را نو دانند که نوروز حقیقت بود. پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند . و قصه آنچان است که چون کیومرث اول از ملوک عجم به پادشاهی بنشست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان انرا بدانند ، بنگریست که آن روز بامداد افتاب به اول دقیقه حمل آمد . موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ ازین جا آغاز کنند. و موبدان جمع آمدند و تاریخ بنهادند. هر سال تا امروز ایین پادشاهان نیک عهد در ایران و توران بجای می آرودند. 
القصه چنان بوده است که حوزه ای تمدنی مشترک تورانیان و ایرانیان ، نوروز را بمثابه یک حرکت نو تجدید سال پیوسته بفال نیک گرفته اند. وآغاز رستن و روئیدن گل و نبات و درخت را از یک طرف و شروع چیره گی هوای لطیف ، ملایم و باران آفرین را بر سردی ، سیاهی و سختی هم از جانب دیگر همواره تجلیل کرده اند. جشن نوروزی که مایه از فرهنگ دراز مدت تاریخی دارد. فرهنگی که منشا ظهور و گسترش علم و هنر فرهنگ و دین بوده است. 
در نوروز نامه حکیم عمر خیام در پیوند به تسلسل و تکرار و تداوم بر گزاری جشن نوروزی در امتداد تاریخ و همفکری شاهان و موبدان و پیروان این مکان در دل زمان چنان امده است که روزگاریان با اتکا به علم بویژه دانش نجومی و ساینسی در شناسایی و تعیین روز نو همسان و همطراز عمل کرده اند. 
دور آنجا برین ترتیب که یاد کرده آمد و جایگاه کواکب نموده شد . چنانکه آفتاب از سر حمل روان شد و زحل و مشتری با دیگر کواکب آنجا بودند. بفرمان ایزد تعالی حال های عالم دیگر گون گشت. و چیز های نو پدید آمد مانند آنکه در خورد عالم و گردش بود ، چون آن وقت را در یافتند ملکان عجم ، از بهر بزرگ داشت آفتاب را و از بهر آنکه هر کس این روز را در نتوانستندی یافت نشان کردند و این روز را جشن ساختند و عالمیان را خبر دادند تا همگنان آنرا بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند و چنین گویند که چون کیومرث این روز را اغاز تاریخ کرد هر سال آفتاب را (و چون یک دور افتاب بگشت در مدت سه صدو شصت پنج روز ) بدوازده قسمت کرد . هر بخشی سی روز وهر یکی را از آن نامی نهاد و بفریشته ای باز بست . پس آنگاه دور بزرگ را که سه صدو شصت پنج روز و ربعی از شبانروزیست سال بزرگ نام کرد وبه چهار قسم کرد چون چهار قسم از این سال بزرگ بگذرد نوروز بزرگ و نو گشتن احوال عالم باشد. هر که روز نوروز جشن کند و بخرمی پیوندد تا نوروز دیگر عمر در شادی و خرمی گذارد و این تجربت حکما از برای پادشاهان کرده اند. 
در نوروز نامه معنای ماه فروردین که ماه حمل فصل بها ر است این چنین امده است:
فروردین ماه بزبان پهلوی است، معنی اش چنان باشد که این آن ماه است که اغاز رستن نباتات در وی باشد، و این ماه مر برج حمل راست که سرتاسر وی آفتاب اندرین برج باشد. 
حکیم عمر خیام نیشاپوری در مورد فرهنگ ورسوم نوروزی آوردن زیر عنوان «اندر ایین نورزی » می نویسد :
آیین ملو ک از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که اخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کسی از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پرمی، و انگشتری، ودرمی و دیناری خسروانی، ویک دسته خوید سبز رسته ، و شمشیری، و تیر و کمان، و دوات و قلم، و اسپی، وبازی، و غلام خوب روی ، و ستایش نمودی و نیایش کردی اور ا بزبان فارسی به عبارت ایشان ، چون مبد موبدان از افرین بپرداختی پس بزرگان دولت در آمدندی و خدمت ها پیش آوردندی. 
دو نمونه شعر نوروزی که حکیم ، فیلسوف ، ستاره شناس ، ریاضی دان شاعر و نویسنده بزرگ عمر بن ابراهیم خیام نیشاپوری به همگان هدیه کرده است :

بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
در صحن چمن روی دلفروز خوشست

از دی که گذشت هرچه بگوئی خوش نیست
خوش باش و از دی مگو، که امروز خوشست

*****
چون بلبل مست راه در دبستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت

آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
***
زکوی یار می اید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی

چو گل گر خورده ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط ها داد سودای زر اندوزی

زجام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرارو که از دامن غبارغم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

چو امکان خلود ای دل درین فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز هم چون من غمی دارد شبانروزی

می یی دارم چو جان صافی و صوفی کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

جداشد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم اسمان این است اگر سازی وگر سوزی

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را ه نیتر می رسد روزی

می اندر مجلس اصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
زمدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

واما درسرزمین غور باستان مردم از زمانه های بسیارقدیم به نوروزآشنا بوده واین روزخجسته را جشن میګرفتند. شاهان غوری ازین روز تجلیل به عمل می آوردند. درین روز مردم ازهرګوشه وکنارکشورحضوربه هم میرسانیدند وبهترین داشته های خویش را به شاهان وبزرګان دولت به رسم تحفه تقدیم میداشتند، شاهان وامیران نیزطبق عرف به بعضی ها و خاصتا شاعران ونویسندګان تحایف را تقدیم میداشتند. 
اما عوام درغورنیزازین روزتجلیل به عمل می آوردند. ازدید و باورتعداد ازغوریها نوروز دوشیزه ای پاک طینت است که به (بی بی نوروز) مسمی است، درشب نوروزمردم بهترین غذاها را پخته نموده وصرف می نمایند، ازطرف شب دستر خوان را جمع نکرده ، سر کندوی آرد و دبه روغن را باز می مانند. چون عقیده براین است که بی بی نوروزدرهمین شب به هرخانه سر زده وازغذاهای موجوده چشیده برای خانواده ها دعا میکند که تا سال آینده بازهم همه کندوها پراز آرد و روغن باشد وهمه خوردنی ها به دسترخوان موجود. بعضی ازخانواده ها یک روز پيش از نوروز با رنګ های مختلف ګاو، ګوسفندان و سایر حیوانات خانګی خویش را بارنګ سرخ و یا آبی رنګ می نمایند. 
در روزاول نوروزهرخانواده دریکی از پیتوهای نزدیک خانه قلبه ګاو هارا بسته نموده وچند (کشه) زمین را قلبه نموده و یک مشت ګندم را بسم الله ګفته به رسم آغاز فصل بهار وشروع کشت وکار به زمین می پاشند، قابل ذکراست که مشت اول ګندم را بنام خدا برای سایر روزی خوران چون مرغان و پرندګان هدیه میکنند ومشت دوم ګندم را برای روزی اعضای خانواده به زمین پاشیده میشود. 
البته خانواده های غور در فصل زمستان چندین بارمیله سمنک را بر پا میدارند مګر درشب اول نوروز بیشتر به این عرف توجه مبذول میدارند،واضح است که پختن سمنک یک مقدار وقت ګیر است ازینرو تعداد از خورد سالان خانوده هنوز که سمنک پخته نشده به خواب میروند. روی همین ملحوظ است که تعدادیکه بیدار اند این سرود را می خوانند:

سمنک به بارما دفچک زنیم
دیګران درخواب ما کفچک زنیم

بعدا دوبیتی های بهاری را خوانده و سروده سمنک را به رسم پایین ګویی تکرار میکنند، بعد ازپخته شدن دیګ، سمنک را درکاسه ها وظروف کشیده دربیرون دریک جای محفوظ برای سر شدن قرار میدهند، ګفته میشود که سمنک بعد از سر شدن شیرین میشود. صبح که ازخواب خورد وبزرګ بیدار میشوند سمنک را با چای ونان نوش جان میکنند. 

25 حمل سال 1392- 
شهر – کابل