آرشیف

2014-11-23

زینب علم

مادر
مادر دلم گرفته غرورم شکسته شد
آن دخترقشنگ توبا غم فسرده شد
 
مادرمرادوخاطرو یارم زمن رمید
باغ امید دخترتو سوخت یاوه شد 
 
مادرتو رازگریه من را به کس نگو
خودبشنواین حکایت تلخ که گفته شد
 
مادررها مکن تو مراچون کبوتری
بر روی نامراد من آن باغ بسته شد
 
مادر دیگرنیارتو دختر برای خویش
چون دخترفرشته یی توزار وناله شد
 
مادر ترا که گفت که من عاشقم به او
اومرد بی ترحمی وحشی درنده شد
 
 
نرگس " سروری"
1391/3/11