آرشیف

2014-11-24

زینب علم

وقتی مردم

فردا شاید وقتی مردم
سراغم را بگیرند
آنانی که امروز حتی نامم را خط میزنند
و بی صبرانه نماز جنازه ام را
به استقبال ایستند
وبی وضو تابوتم رابر شانه نهند
و مایوسانه که ماتم داریم
مرا گام گام بر گور ناسپاس برند
فردا شاید وقتی مردم
مادرم از غم این که دیگر
دخترش از چه سبب مرد و رمید
مرثیه پر زوداع خواهد کفت
پدرم عقده به دل دیده به خاک
علت مرگ مرا میخواهد
خواهرم برادرم یا دوستم
بسکه فریاد زدند گریه نمودند بر من
حال دیگر که لبم بسته زه حرف است
نکن گریه به من
بسکه زندانی تر از هر کس دیگر بودم
حال آزاد شدم شاد شدم
بس که دل خسته از این قافله ها بود دلم
حال من دخترک خاک شدم پاک شدم
حال دیگر ذقنم بسته شده با کفنم
پا و دستم به میان تابوت
چشمهایم ز گناه خسته شده بسته شده
ببرید تابوتم
تا که دل صبر کند مادرمن

نرگس (سروری) غوری
1/9/1392