2014-11-23
زینب علم
باید از موج تقاضا بکنم
که بیاساید چند در سکوتش عشقم همچو دریا جاریست
منزلم روی حوادث تاکی
شاکیم از تقدیر
که مبادا روزی
همه راهدیه به یک حادثه یی شوم کند
فصل ها باید زیست
زشتی ها باید دید
زیر دیوار غرور باید مرد
تا تمنای چه کس باید رفت
تا که آموخت دل بی کس ما
چقدر تلخ انتظارست مرگ
چقدر سرد زمستان است درد
که ز تفسیر دو چشمی دیدم
آن دو چشمی که به اشک می بالید
همه یک درد نهان بود که بس
تو خودت می دانی
چقدر زیست که تا انجامی نرست بی معنی
وقتی آغاز شویم .
گروگان و اسیر وخوار گشتم
قمار دیده یی اغیار گشتم
درخت تازه یی پربار بودم
خزان آمد چنین بی بار گشتم
عجب سر شار وناز وخاص بودم
شکستم دختری ناچارگشتم
چه نامرد است دنیابی کسم کرد
زوصفش واله وبیمار گشتم
سرای سبزه زاران سبز باشد
که من خوراک نیش مارگشتم.
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
باید از موج تقاضا بکنم