آرشیف

2014-12-15

استاد خیرالاحد غوری

خطر سقوط منار جام

در شصت ودو کیلومتری شمال شرق ولسوالی شهرک در قریۀ موسوم بجام، جای که دریای جام (از جنوب بطرف شمال) بدریای خروشان هریرود (که از شرق بجانب غرب جریان دارد) میریزد در زاویۀ تلاقی آن دو دریا منار قشنگ وباعظمتی بارتفاع 3، 63 متر جلب نظر میکند.
منار جام از حیث عظمت معماری وتزئینات عالی ونوشته های کوفی خود بعد از قطب منار دهلی که دارای ارتفاع 73 متر بوده ودر زمرۀ عجائب هفتگانۀ جهان محسوب میشود ومناربخارا که 65 متر ارتفاع داشته (این هردو منار نیز ازشاهکارهای احفاد غوریان است) از بزرگترین وبا عظمت ترین منارها در جهان شمرده می شود. بانی ومؤسس این منار تاریخی سلطان غیاث الدین محمد ابوالفتح بن سام غوری است که از بزرگترین شاهان غور محسوب میگردد، این سلطان بین سنوات(558-599 هـ ق) مدت چهل سال سلطنت کرد ومنار مذکور را بین سنوات(1193-1202م) اعمار نموده است. منارجام از لحاظ مدت تاریخ معماری آن نسبت به دومنار دیگر یعنی قطب منار دهلی ومنار بخارا برتری دارد… 
اولین کسیکه بکشف منار جام در قرن بیستم مؤفق شد، عبدالله ملکیار والی هرات بود که بقول شارل کیفر دانشمند فرانسوی، ایشان منار جام را در ضمن سفرهای خود به غور کشف نمود وبه آقای احمد علی کهزاد از آن خبر داد. شارل کیفر این مطالب را در مقالۀ که در سال (1960م) بنام منار سلطان غیاث الدین در فیروزکوه نشر کرده است، تحریر داشت. کشف دوبارۀ منار جام توسط اندره ماریک دانشمند بلژیکی در17 اگست (1957م) سر وصدای زیادی در محافل علمی جهان تولید نمود، حتی بیسوار عالم انگلیسی آن را بزرگترین موفقیت در کشفیات جدید خواند. اندره ماریک منار جام را طور مفصل مطالعه نمود وسپس در سال (1959م) نتایج مطالعات خود را ضمن مقالۀ به نشر سپرد.
پوهاند پنجشیری منار جام وکشف آنرا به شرح فوق بیان داشته . مگر این گزارشها استاد خلیلی را خیلی متأثر وبرآشفته ساخت ، استاد خلیلی تحت عنوان (یک نکتۀ قابل تذکر) این طور می نگارد: «درین اواخر دریکی مجلات مطبوع کابل خواندم که منارجام توسط آندره ماریک دانشمند بلژیکی در سال(1957م) کشف شده. اگر مراد از کشف دیدن وپیدا شدن منار است، این منار سوزن نبود که از نظر مردم هرات وغور مخفی می ماند، تا یکی ازبلژیک می آمد وآن را کشف می کرد. خصوصاً که تا چندی قبل غور وهرات در تقسیمات اداری یک ولایت بود ودانشمندان هرات در حفظ واحیای آثار خود علاقۀ فراوان داشتند، تاریخ رسالۀ مزارات هرات با ذیل های خود گواه این مدعاست. کتاب روضات الجنات معین الدین اسفزاری وجغرافیای حافظ ابرو در این باب، از متون معتبر وبی مانند است. 
آندره ماریک، در بارۀ منار جام می نگارد: در همان نقطۀ که آب قریۀ جام با هریرود می پیوندد، در میان محیطی از کوه های تیره رنگ، شبحی زرین یک برج مطنطن قد برافراشته بود ودر قسمت علیای ان کمربندهای از کاشی نیلگون نظر را جلب می نمود. دقت ودرستی تناسب سه طبقۀ آن در وقت ساحتمان سنگینی برج را تحمل پذیر ساخته است. دورنمای برج بلاد رنگ نمای قطب منار دهلی را بیاد می آورد که چند ماه قبل مشاهده کرده بودم. جدار طبقۀ نخستین تماماً از رویه های تزئینی پوشیده است که در دور آن نوشتۀ برسم الخط کوفی پیچیده است، آن آذین ها طوری مرتب گردیده است که آن را ساده به نظر می آورد، وچار کمربند بزرگ خط کوفی جهش عمودی منار را شکسته وبنا را بیشتر مجلل جلوه میدهد. قاعدۀ برج هشت گوشه بوده وحامل سه قنداق که بر روی هم قرار گرفته بشکل مخروطی است که سرش مقطوع باشد. بر رأس دوقنداق نخستین برنده (رواق) های حاکم بوده است که اکنون ویران گردیده است، وقنداق سوم با فانوسی متوّج گشته بود که پوش نداشته باشد. همین قدر باید بگوئیم که اندازۀ یک سوی قاعدۀ هشت گوشۀ سه ونیم متر میباشد، امروز بداخل منار از دریچۀ کوچکی میتوان رفت که بسمت شمال افتاده است برروی پله ها از یک زینه طوری پائین می آئیم که بدور یک ستون مرکزی دور می خورد، چنان به نظر می آید که همین زینه تا پائین راه می یافت که اکنون ریختگی مصالح ها وغیره آن را مسدود کرده است. همین خصوصیت است که هیچ دروازۀ دیده نمیشود، گویا برسنتی که بوده است راهی از زیر زمین از تحت دریا تا داخل قصر امتداد داشته است (ملتفت باید بود که منظور آندره ماریک از قصر در اینجا همان قصر فیروزکوه میباشد چه وی به این عقیده است که محل فیروزکوه در همین جام موجود بوده است). که خرابه های آن تا حال هم آن طرف دریا نمایان است. 
برای رسیدن برواقک نخستین باید بیش از یکصدو پنجاه پله زینه را پیمود وبرواقک دوم یا پنج تا زینۀ کوچک که در یک طرف واقع است وهریک ده پله دارد می توان رسید وتا پنج گنبد که هر کدام بزوایای قنداق ها وصل گردیده ومدور اند بوسیلۀ چهار تا پوشش گچ کاری شده میتوان رسید واز آن سوتر وسیلۀ فرارفتن وجود ندارد. 
یکی از مناره های بلندی که با منار جام قریب بوده واکنون معدوم شده است، منار شیروان (اکنون سیروان میگویند) بوده است ودر همان منطقه در جوار هریرود در مسافۀ ده کیلومتری غرب اوبه برپا گریده بود. 
بروی عکاسی ها وضع گران و وزین منارجام را میتوان بخوبی اندازه کرد که بصورت بسیار مستحکم آباد گردیده، ساختمان جالب آن است که با تزئینات که قسمت پایینش را پیچیانیده وآن را زیبائی وجالبیت خاص بخشیده منار را به نظر کوچک جلوه می دهد، دیده اندوزی ونظر فریبی این برج بزرگ که کاملاً تزئین گردیده است، چنان است که هیچ نقطۀ آن زاید به نظر نمی آید، ودر افق خود خیلی جالب است. تزئینات آن مجموعاً خیلی عالی ومطنطن است وبه معمار آن افتخار بزرگ دست داده است که چنان شاهکاری را در جای چنان مناسب بوجود آورده است، زیرا بنای عمارت در حالت فعلیه به تناسب بلندی آن بطور کلی متناسب به نظر می آید، چندانکه (فان برخمن) نوشته اشت: (تزئینات تمام سطح بنا را پوشانیده وبدرجۀ علیای غنا وصفا میرسد). بخش پائین برج تا آنجا که کمربند کتیبۀ کاشی آغاز می یابد از تزئینات قالینی پوشیده شده ودور از حَشو وزواید است، ولباس مرتب را نمایش میدهد ودارای اهمیت اساسی وخاصی میباشد، نفاست کار وساختمان آن زیور زیبا که از پارچه های کوچک آجر ساخته شده وبر روی گچ وضع گردیده است خیلی جالب توجه وگیرا میباشد. این ورق شانی بهشت قسمت افقی تقسیم گردیده که سقف ها وصفحات مدور به اشکال وفواصل مختلفه تعبیه گردیده است، نظم ونسق خاص آن هویداست طوریکه تنوع آن حیرت آور است… ترکیب خطوط هندسی خیلی متنوع وهمیشه خوانا است ودلالت بخوبی وقوت تزئین می نماید وهرگاه که روشنی بر روی آنها می تابد آن را بسیار دلربا وجالب می سازد.

نوشته ها: 
بر هشت روی قمست سفلای مناره نوشتۀ طویلی ثبت گردیده است. متن نوشته بلافاصله از قمست زیرین وجه هموار بشکل مدّور باکاشی اغاز می یابد ودر وجه نمبر 3 و 5 متن بشکل شروع به نظر میآید. این متن از جزء نوزدهم قرآن واز سورۀ حضرت مریم انتخاب گردیده ومجموعاً 976 کلمه میباشد (شروع آن بر روی یک ودو به وضحات تشخیص نمی گردد وروی های دیگر همه بر روی برجستگی های نوشته تدقیق گردید وترتیب آن چنین است: روی 3 آیه سی ویکم روی 4 آیۀ چهل وسوم، روی 5 آیۀ پنجاه وچهارم، روی 6 آیۀ هفتاد وهفتم، وروی 8 آیۀ نود ودوم می باشد. این کتیبۀ دینی نتیجۀ چنان نظم ونسقی است که انگیزۀ آن معلوم بوده وبه منظور خاصی تثبیت گردیده است. ثبت آیات قرآن کریم بر روی ابنیۀ کار تصادفی نیست، بلکه با هدف ساختمانها وتسمیۀ آن رابطه داشته است وبا آن زیبایی دنیا وحسن آخرت وافتخار می خواسته اند. 
غیاث الدین محمد بن سام بانی این مناره علاقه داشت که نسخه های قرآن کریم استنساخ گردد وآن ها را در مدارسیکه خود بنیاد نهاده بود، بوقف می گذاشت… (کتیبه های دیگری که در قسمت های وسطی وفوقانی منار قرار دارد از شرح آندره ماریک ذیلاً بطور خیلی فشرده تذکر می دهیم:) 
1- متن کتیبۀ نخستین از بالا به پائین با کلمۀ طیبه شهادت آغاز می یابد: (اشهدان لااله الاالله محمد رسول الله.) 
2- نبشتۀ دوم این آیۀ قرآن کریم است: (نصرمن الله وفتح قریب وبشرالمؤمنین یا ایهاالذین آمنوا) بدنبال این آیۀ کریمۀ 61 سورۀ 13) سه کلمه از آیۀ مبارکه آمده است (ای کسانیکه گرویده اید!) که همین سبک را در کتیبه های زمان فاطمیان هم می توان دید واین روش از آن هم فراتر میرود. 
3- نوار نوشتۀ کوفی که در قسمت نیمه علیای آن ثبت گردیده است، ساده میباشد: (السلطان المعظم غیاث الدنیا والدین ابوالفتح محمد بن سام). 
4- نبشتۀ مرکزی از کاشی است، در آن فقط همان القاب وعناوین ثبت گردیده است که رسماً به آن مخاطب بوده است وشش کلمۀ آخر که بالای سطر جا داده شده با خط ریز میباشد: 
(الف) السلطان المعظم شاهنشاه الاعظم غیاث الدنیا والدین معزالاسلام والمسلمین ابوالفتح محمد بن سام. 
(ب) قسیم امیر المؤمنین خلدالله ملکه…
5 – بر فراز دومین متن دراز رخ بعد از نبشته پیشینه در زیر آغاز سطر دوم دوسطر بخط نسخ کتابت شده است. سه کلمه نخستین خوب خوانا نیستند وبه مشکل خوانده می شود وآن دستخط کسی است که آن تزئین را بخشیده وجالب تر آنکه امضای معمار آن: عمل علی بن… نیز دیده می شود. 
تذکر باید داد که عصری را که ما مطالعه می نائیم در آن خط نسخ وکوفی همدوش هم بر روی بنای ثبت گردیده است. 
6 – نبشتۀ زیر بنا بحدی افتادگی دارد که تنها دو کلمۀ آن خوانا میباشد. 
آن نوشته سبک زیبای هنری کوفی بافت خورده واز نوع خط برجسته است. چهار شکل ثبت گردیده که سه از آن مختلف است وبسمت راست وچپ بر روی هررویه طوری گره خورده که قلبی (دل) را بوجود آورده است، خوانده می شود: ابوالفتح که عبارت مابعد آن همان غیاث الدین محمد خواهد بود این کلمات بر روی 8 ثبت گردیده است. این نبشته ها خیلی ظریف کار گردیده وتمام دقایق نوشته ابنیه که در فارس به نظر می خورد، در آن رعایت شده است، چنان احساس می شود که نوشته ها بشکل که انسجام یافته بذات خود زینت عمارت را تشکیل داده است…» 
مقالۀ آندره ماریک که در سال(1959م) در بارۀ منارجام منتشر شد، حاوی مطالب سودمندی بود، به اساس کشف واطلاع عبدالله ملکیار والی اسبق هرات در سال (1943م) آقای احمد علی کهزاد به جام سفر کرد ومقالۀ در مورد جام در مجلۀ کابل به نشر سپرد ودر سال(1952م) نتایج تحقیق خویش را به زبان انگلیسی نشر کرد. 
آقای شارل کیفر فرانسوی در سال (1960م) ضمن نشر مقالۀ از چگونگی کشف منارجام به وسیلۀ عبدالله ملکیار مطالب دلچسپ ارائه کرده است، اما کشف مجدد ونشر مقالۀ آندره ماریک واقعاً فصل جدید را در تحقیقات علمی پیرامون تاریخ غوریان وغور نوشته شده بصورت عموم مربوط به سالهای بعد از سال (1957م) میباشد. 
در سال (1960م) (لی بر Leberre) مدیر هیأت باستان شناسی فرانسوی در افغانستان برای مدت کوتاهی درپای منار جام خاک برداری مقدماتی بعمل آورد متأسفانه نتیجۀ تحقیقات وی تا جای که اطلاع داریم تا هنوز بدسترس علاقه مندان گذاشته نشده است. به اساس همین یادداشت ها بود که (شارل کیفر) خوانندگان را از تحقیقات (لی بر) مطلع گردانید . اولین کسیکه بعد از (لی بر) در سالهای (962 و1963م) منار جام را از نظر معماری مطالعه کرد، مهندس ایتالوی (اندریا برونو Abruno) می باشد. نامبرده در سال (1975م) مامور شد منارجام را با وسایل تخنیکی ترمیم واز خطر سقوط نجات دهد. در خلال سالهای (1970-1971م) مهندس آلمانی (ورنرهیربرگ و کورت شمیت ) به افغانستان سفر نموده ومنار جام را از نظر معماری وهنر اسلامی مطاله کردند. ایشان در جملۀ اروپائیانی که جام را دیده اند، یگانه کسانیند که عکس های جالب واسناد مهم دیگر از منار جام در اختیار قرار دادند. 
اندره ماریک در رساله اش راجع به منار جام متذکر شده است که منارجام بواسطۀ تمایلی که پیدا کرده است، مشرف به سقوط میباشد. این امر را مهندس ایتالوی (اندریا برونو) نیز تائید نموده برای نخستین بار در رسالۀ کوچک خود هشت رسم تخنیکی منارجام را با جزئیات آن بصورت خلاصه ارائه نمود. ضمناً از خلال رسالۀ (کیفر) تا اندازۀ از خاک برداری مقدماتی (لیبر) مطلع میگردیم . اندازه گیری وتحقیق معماری که (کورت شمید) و (ورنر هیربرگ) در سال (1971م) در پای منارجام انجام داده اند، همین نظریه را مبنی بر خطر سقوط منارجام تائید کردند.
منارجام فعلاً در یک زاویۀ خیلی کوچک قرار داشته وساحل چپ آن بواسطۀ جریان آب دریای هریرود پیوسته تخریب می شود. این امر بعقیدۀ (ورنر هیربرگ) باعث شده تا منار به اندازۀ دو درجه بسوی دریای هریرود میلان پیدا کند. 
مواد ساختمانی منار که در سال (1972م) به کوشش (ورنر هیربرگ) در پوهنتون تخنیکی شهر ماینس تجزیه گردید، خاصیت ارتجاعی داشته در صورت تمایل بیشتر منار مواد از هم گسیخته باعث سقوط منار می گردد. 
نا گفته نباید گذاشت که آقای پنجشیری در مورد اینکه تمام دانشمندان ومستشرقین با تبعیت ازآقای کهزاد وآندره ماریک، جام را بحیث فیروزکوه ومنار جام را منار مسجد جامع آن می شناسند، رد وتحلیلی نوشته ودر نتیجه تیوره را فیروزکوه فرض میکند که خلاصۀ دلایل وی قرار ذیل است: 
1 – لشنیک Leshnik باستان شناس آمریکائی که در سال ( 1965م ) از غور بازدید بعمل آورده ودر سال (1968م) برای اولین بارنظریۀ آندره ماریک راکه گفته بود جام محل اصلی فیروزکوه بوده است، ردکرده وتیوره را فیروزکوه تاریخی دانسته است.
2- راه های منتهی به جام، هرگاه از نظر توپوگرافی تحقیق گردد، ثابت خواهد شد که این راه ها بجز از ارزش محلی، اهمیت دیگری ندارند. 
3- وجود یک شهر باعظمت باکاخهای مجلل ومسجد بزرگ در این محل کوهستانی که گنجایش آن را ندارد، بعید از تصور می نماید وشاید این منار بیادگار فتوحات سلطان غیاث الدین غوری بناء شده باشد. 
4- فاصله میان فیروزکوه وزمین داور بقول منهاج سراج در طبقات ناصری چهل فرسنگ بوده که این فاصله با تیوره برابر می آید نه با جام. 
باید در ردّ نظریۀ آقای پنجشیری اظهار نمود که در قسمت راه ها همان طوری که آندره ماریک وسایر دانشمندان عقیده دارند، باید راهی را در نظر گرفت که در امتداد هریرود قرار داشته وبحیث شاهراه مرکزی از آن استفاده بعمل می آمده که بدین لحاظ جام نقطۀ اتصال شاهراه های مهم ودارای موقعیت حساس سوق الجیشی بوده است. بقایای این شاهراه در امتداد هریرود از منارجام الی قریۀ کمنج الی چشت والی هرات امتداد می یابد، که اکثراً هموار وبدون کوه وکتل است وعراده جات نیز در صورتیکه آباد باشد،می توانند بخوبی در آن عبور ومرور نمایند. در قدیم پیل های جنگی وگردونه ها را از هندوستان به غزنی واز آنجا به هرات وفیروزکوه از همین راه می آوردند که در طبقات ناصری ذکر آن بیامده است. این شاهراه از منارجام الی کمنج در روزگار ما خراب وغیر قابل استفاده است که صرف پیاده می توان از آن رفت وآمد کرد ولی بقایای آن بصورت مخروبه همه جا بچشم میخورد. 
شواهد نشان میدهد که وضع راه ها در آن عهد با حالت فعلی آنها خیلی فرق داشته است. چنانکه شهرها وقلاع مستحکم غور دست خوش رویداد های تباه کن گردید، شاه راه ها نیز به همان سر نوشت دچار گشته است. وما نباید وضع فعلی راه ها را باحالت تاریخی انها مورد مقایسه قراردهیم که بقول منطقیان: این قیاسی است مع الفارق اگر به نقشه نظر اندازیم این امر بخوبی قابل درک است که جام نقطۀ مرکزی راه های منتهی به هرات، بامیان، غزنی، غرجستان وماورای آنها بوده است. اما در اثر تخریبات پیهم فیروزکوه به وسیلۀ خوارزمشاه، چنگیز وتیمورلنگ، آنجا به کلی ویران گردیده واهالی آن قتل عام شدند، شهر مخروبه وبدون سکنه ماند وراه ها بمتروکه مبدل گشت. 
در جنوب دریای هریرود ودر اطراف منار، آبادی های کمتری وجود داشته اما حصار فیروزکوه وقصرهای مجلل وشهر وآبادی های آن اکثراً به شمال دریا اعمار یافته بود، لذا در این محل، جای کافی برای مسجد موجود بوده که آقای کهزاد ودانشمندان دیگر خارجی دربیست متری شرق منارضمن کاوشهای خود آثار مسجد جامع را کشف کردند. ونیز در دوطرف دریا آثاری بچشم میخورد که میگویند در آن زمان سطح دریا کاملاً پوشیده بوده که شاید طغیان هریرود ودریاچۀ جام در فصل بهار باعث تخریب پوشیدگی وتخریب مسجد شده باشند، زیرا بقول منهاج سراج درطبقات ناصری مسجد جامع را سیل خراب کرد. 
اگر دانشمند آمریکائی، تیوره را فیروزکوه فرض میکنند وآقای پنجشیری نیز آن را تائید مینماید، این آقایان چرا از مسجد جامع آن، از کاخهای مجلل آن واز آثار باشکوه دیگر آن چیزی را نشان نمیدهند، در حالیکه قسمت عمدۀ کتاب آقای پنجشیری اعنی (جغرافیای تاریخی غور) را بحث از جام وآثار آن تشکیل داده است.
از طرف دیگر مناری با این عظمت نمیتواند دریک منطقۀ گمنام اعمار گردد اگرچه به گفتۀ پنجشیری برای یادگار هم بوده باشد، چه سبب بوده که این یادگار را در جاهای دیگر ویا در تیوره اعمار نمی کردند؟ ناگفته نماند که در آن زمان بیادگار منار نمی ساختند. چنین چیزی به نظر نرسیده، بلکه هرجا مناره بر می آوردند، برای مساجد ومدارس بود. منارمسجد قوّت الاسلام دهلی مشهور به قطب منار، منارمسجد بخارا که همزمان با این منار وبه تصریح آقای پنجشیری توسط احفاد غوریان بنا یافته اند، هردوی آن مناره های مسجد میباشد. نمونۀ دیگر آن در عصر های بعد از غوریان مناره های مصلای هرات ومدرسۀ گوهرشاد بیگم ومناره های پیش طاق مسجد جامع زیارت جاه هرات است که از عهد تیموریان هرات بجای مانده اند. وهمچنین از کتیبه های منارجام که عبارت است از آیات قرآن مجید وشعایر اسلام بوضوح معلوم می گردد که این منار گلدستۀ مسجد است، اگر منار یادبود فتوحات سلطان غیاث الدین غوری می بود، باید در این مورد تاریخ آن فتوحات در جای آن چیزی می نوشتند. 
فکری سلجوقی می نویسد: (از مسجد جامع فیروزکوه که در اثر سیل خراب شده تاکنون یکپایه منار بلند بالا وبسیار عالی باقی است که شرح آن را در قسمت جام وشهرک خواهیم نوشت.) 
همچنان در دایره المعارف المنجد جلد دوم اعنی بخش اعلام آن، در شرح فیروزکوه نوشته است که: امروز فیروزکوه بنام جام یاد می شود. 
دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی جلد ششم به نقل از علامۀ قزوینی فیروزکوه را در حدود اهنگران نشان میدهد، هکذا بسیاری از دانشمندان قبل از کشف منارجام فیروزکوه را در قسمت علیای هریرود سراغ داشتند، ولی هنگامی که خبر وجود منارجام در محافل علمی جهان منتشر گردید، اکثریت مطلق اذعان کردند که جام عبارت است از فیروزکوه وباغ ارم زمین داور باید گفت که آقای پنجشیری خودش در تعیین موقعیت اصلی ارم دچار شک وتردید است ومی گوید: باحتمال قوی ولسوالی باغران، در اصل باغ ارم بوده است وبمرورزمان به باغران تبدیل شده است. در این صورت فاصله بین باغران وتیوره به مراتب کمتر از چهل فرسخ است ومتأسفانه تناقض گوئی در استدلال اشکار می گردد. از این هم که صرف نظر کنیم، میتوان این طور تحلیل کرد که فاصله بین فیروزکوه وزمین داور به گمان غالب شاید از روی تخمین صورت گرفته باشد. بدین ترتیب که ماموران سلطان غیاث الدین غوری با همان ظروف دست داشتۀ خود که فاصله ها را با قدم های شتر وسیر پیاده ومانند آن می سنجیدند، این منطقۀ کوهستانی را باشکستگی ها وانحناء های که دارد مورد تخمین قرار داده اند، نه با فلاصله سنج ها ونقشه های جغرافیای زمان ما. وبر مانیز لازم نیست در حالیکه در تعیین موقعیت باغ ارم نیز یقین نداریم از ولسوالی موسی قلعه کیلومتر کرده بیائیم در هرجای که چهل فرسخ پوره شد، بدون کدام دلیل قناعت بخش وبدون وجود آثار وعلایم وبرخلاف اکثریت دانشمندان شرق وغرب، فوراً حکم کنیم که این است فیروزکوه. 
منهاج سراج نویسندۀ دانشمند دربار غور در طبقات ناصری به مناسبت های مختلف فیروزکوه را به معرفی گرفته که ذکر همۀ آن موجب تطویل است. 
همچنان (کلاویخو) سفیر اسپانیا به دربار امیر تیمور گورگان، فیروزکوه را بچشم سر دیده واز آن شرحی در سفرنامۀ خود نوشته است که هرکس منطقۀ پای منارجام وآثار تاریخی ووضعیت طبیعی آن را دیده باشد از تعریف وتوصیفی که منهاج سراج از آن بعمل آورده واز شرح جزئیاتی که (کلایخو) راجع به وضیعت طبیعی وعمرانات گذشتۀ فیروزکوه نوشته است، یقین خواهد کرد که خرابه های موجودۀ جام بدون شک عبارت از فیروزکوه تاریخی است که جای هنچگونه شک وشبهه وتردید را باقی نمی گذارد. از دلایل فوق که بگذریم، قوی ترین دلیل ومستند ترین اثر بر تعیین موقعیت فیروزکوه نوشتۀ حافظ ابرو است. حافظ ابرو فیروزکوه را در فصل هرات رود ازجغرافیای خود، فیروزکوه را صریحاً در هرات رود ودر ردیف اوبه، دری تخت چشت، اسفرز حصارک قرار داده می گوید: 
«قریۀ چشت که مزار خواجه مودود چشتی وفرزندان او که از مشایخ قدیم خراسان است، در آنجاست. قریۀ فیروزکوه: تختگاه سلاطین غور بود وتا اکنون اثر عمارت ایشان در آن موضع باقی است، ده مزرعه دارد که حالا معمور است ودر ایام سلاطین غور درغایت معموری بوده است. قریۀ اسفرز: بیست مزرعه دارد. قریۀ حصارک شانزده مزرعه دارد واین هرات رود متصل به ولایت غور است، هوای خوش دارد وبیرون اینکه نام برده شد قُری ومزارع بسیار دارد وکان آهن وسرب که حالا کار میکنند آنجاست ودر آنجا سنگ سرمه سازند ودرخت شیرخشت آنجا باشد ودرکوهستان آن درخت بسیار باشد.» حافظ ابرو، جای دیگر در ذکر غور وغرجستان وساخر وتولک می نویسد: 
(وفیروزکوه که ذکر آن در هرات رود گذشت، بعضی آنرا از جانب غورمی شمارند.) در بارۀ شهر فیروزکوه در تاریخ غورستان به تفصیل سخن رانده ایم ونیز مقالۀ مبسوطی تحت عنوان (فیروزکوه پایتخت غور در چه جای موقعیت داشت؟) نگاشته ایم که در این مختصر به همین مقدار اکتفاء می نمائیم.

ارگ دختر پادشاه: 
در مقابل منارجام، آن طرف شمال دریای هریرود، خرابۀ قلعۀ در بلندی کوه خاره هنوز هم به نظر میخورد که در نزد اهالی بنام ارگ دختر پادشاه معروف است. 
اندره ماریک، این خرابه ها را با برجها وباروها ودیده بانگاه های آن عبارت از قصر فیروزکوه می دانست. دردهانۀ ناوۀ بیدان، در دوطرف همواری ها وتپه ها آثار دیوارها وآبادی های که اکثراً باخشت پخته بوده اند، جلب نظر میکند. همچنان در دوطرف دریای هریرود آثار عمرانات حیرت انگیزی به چشم میخورد. در سراسر منطقه سفالهای وقطعات شکسته ظروف سفالی وشیشه نیز دیده می شود از روی نقوش وتزئینات وساختمان آنها گفته می توانیم که تعداد زیاد آنها بدورۀ غوریان تعلق دارد، این امر مستلزم کاوشهای باستان شناسی وتحقیق متخصصین هنر اسلامی است، هروقت این کار انجام گردد نتایج سودمندی را دربر خواهد داشت. 
در جریان سالهای (1358-1376هـ ش) که وطن ما دستخوش حوادث ناگوار گردید، خارجیان آزمند با استفاده از جهل وبی سوادی هموطنان ما آثارگران بهای زیر خاکی منطقۀ پای منار جام را طور بیرحمانۀ به چپاول وغارت برده اند خصوصاً در سال های (1375-1376هـ ش) این چپاولگری به اوج خود رسیده ومتأسفانه اطلاعاتی که میرسد، شاید چیزی از آن گنجینه های گران بها باقی نمانده باشد. متأسفانه باید تذکر بدهم که با چپاول وغارت آثار تاریخی منارجام، تاریخ مملکت ما در دورۀ درخشان امپراطوری اسلامی غور، بغارت رفته است.

سنگ نبشتۀ عربی: 
آندره ماریک در اثرش (منارجام ص 19) از یک سنگ نبشتۀ عربی صحبت میکند که بقول اهالی در قسمت شمالی دریای هریرود قرار دارد. چون وی این موضوع را بعد از بازگشت سفرش در چغچران شنید، بنا بر آن تحقیق در بارۀ آن ممکن نشد. 
شارل کیفر دررساله اش متذکر می شود که در سال 1959م یکدسته از محصلان انگلیسی که می خواستند از جام بازدید نمایند، نظر بخواهش آندره ماریک در جستجوی این سنگ نبشته شدند که متأسفانه تلاش ایشان به نتیجۀ نرسید. سنگ نبشتۀ فوق در قسمت غربی ارگ دختر پادشاه بروی یک صخرۀ بزرگ تراشیده شده است صخرۀ مذکور که در میان دریای بیدان قرار دارد، دارای سطح ناهموار بوده صرف قسمت راست آن که به سوی کوه خاره مایل است، ساحۀ نسبتاً همواری داشته که برروی آن سنگ نبشتۀ فوق درج شده است، از تصویر مذکور بخوبی معلوم می شود که سنگ نبشتۀ مورد بحث ما بنا بر سخیتی آن عمیق کنده نشده وبمرورزمان تخریب گردیده که فعلاً نمیتوان تمام متن آن راخواند، قرائت ابتدائی آن به اساس عکس گرفت شده از آن، چنین می باشد: 
1 – وابو… وعلی بن 
در سمت چپ بر روی یک ساحۀ کوچک کلمۀ (احنف) به نظر میخورد، در کنار آن نام عبدالله دیده میشود.
2 -… عباس بن عطا
3-… ویعقوب بن عطا
4-…وخالد بن داود 
5-…علی بن سور
6-…یعقوب…
7-…احمد…
8-…وابویعقوب…

محل ذخیرۀ آب: 
چند صد متر بالاتر از سنگ نوشتۀ فوق سراشیبی های قسمت غربی کوه خاره به ملاحظه می رسید که بواسطۀ جوی کاملاً تخریب شده است، از همین طریق به سهولت میتوان بر قلۀ که (300) متر ارتفاع دارد بالاشد. برفراز آن ساختمان کوچکی است که بصورت نیمه ویران هنوز هم باقی است. بعد از تحقیق معلوم شد که این ساختمان عبارت از محل ذخیرۀ آب میباشد. بنای مذکور بصورت مستطیل بطول 87 , 7متر وعرض 4.95 متر آباد شده است. در قسمت شمالی آن دوناوه از خشت پخته ساخته شده است. تمام مواد این بناء خشت پخته بوده وداخل محوطه هم با ساروج کار شده است، عمق آن به اندازۀ 85 , 4 مترمیباشد. مواد ساختمانی آن متأسفانه توسط اهالی آن منطقه غرض استفادۀ شخصی برده شده است، جای شک نیست که محل مذکور عبارت از ذخیرۀ آب ارگ بوده است. اما در هیچ نقطۀ کانال آب رسانی آن ملاحظه نشد، معلوم نیست به چه ترتیب به آنجا آب نوشیدنی می برده اند. ذخیرۀ آب مذکور در یک محل مناسب بصورت پنهان آباد شده که از هیچ نقطه بچشم نمی خورد. ضمناً از این محل میتوان تمام منطقه جام، منارجام، قریۀ جام ومنطقه کشکک را تحت مراقبت داشت.

قبرستان یهودیان در منطقۀ کشکک جام: 
چیزیکه در سالهای اخیر توجه دانشمندان اروپائی را بخود جلب نموده، منطقۀ کشکک در (درۀ جام) میباشد که در آن جا زمانی قبرستان یهودیان قرار داشته است. ازاینجا تا سال (1973م) به تعداد 84 لوحه سنگ بدست آمده است یک بخش آن توسط گیراردوگنولی G.Gnoli وبخش دیگر توسط اویگن لودویگ رپ E.L.Rapp منتشر شد. قدیم ترین لوحۀ مکشوفۀ سال (1973م ) مؤرخ (1012م) وجدید ترین آن مؤرخ (1220م) یعنی دوسال قبل از ویرانی فیروزکوه بواسطۀ اوکتای پسر چنگیزخان میباشد. هشت لوح مکشوفه سال (1973م) توسط اویگین لودویک رپ در پوهنتون مانیز Mainz مورد مطالعه قرار گرفت.

کتیبۀ تنگی ازو: 
بفاصلۀ شانزده کیلومتری غرب شهرک، درۀ تنگی قرار دارد که از سبب ضیقی دره وراه صعب العبور آن بنام تنگی (عذاب) معروف بوده ودر محاورۀ عوام به (ازو) تبدیل شده است. دراین دره کتیبۀ سنگی میباشد که روی آن بالفبای عبری (یهودی) وزبان دری نوشته های حک شده وتاریخ آن بقرن اول هجری تعلق میگیرد. 
کتیبۀ مذکور در جدار سمت غربی در حصۀ که دره خیلی کم عرض وباریک میشود در مقابل صفحۀ عمودی جدار مقابل قرار دارد. کتیبه روی سنگ کنده شده که سطح آن مایل ومحدب است وسنگ دریک ساحۀ تقریباً هشت متر مربع چنین شکل بخود گرفته است. بلندی کتیبه شش سانتی متر بوده سه سطر بطرف چپ وشش سطر دیگر در مقابل آن قرار دارد. 
بادر نظر داشت این کتیبه و 84 لوح قبرستان که از محل کشکک جام کشف شده است، می توان گفت که در غور قدیم اقوام یهود نیز زندگی داشتند. 
منهاج سراج در طبقات ناصری در ذکر رفتن امیر بنجی نهاران وسپه سالار شیش نزد خلیفه هارون الرشید عباسی، داستان لطیفی دارد، بدین قرار که: در راه بغداد یک نفر تاجر یهودی با امیر بنجی همراه میگردد، آن تاجر به امیر بنجی پیشنهاد میکند که من ترا آداب رفتن به نزد خلیفه وسخن گفتن ولباس پوشیدن ونشستن تعلیم میدهم که بمجرد ورود به نزد خلیفه ترا به پادشاهی برگزیند، اما در برابر این تعلیمات باید اقوام مرادر غور جای بدهی. وامیر بنجی قبول میکند. بدین ترتیب گروهی از قوم یهود در حدود (170هـ ق) در سرزمین غور ساکن میگردد. همان بود که امیر بنجی نهاران بعد از ملاقات با خلیفه هارون الرسید به سمت امیر غور و سپه سالار شیش به حیث صلاحیت دار سپاه غور تعیین میگردد و بدین ترتیب نزاع بر سر امارت غور خاتمه می یابد. در چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی نیز نام یک نفر یهودی بنام اسحق بیامده است که نظامی عروضی اورا عامل خود در کان سرب ورساد مؤظف کرده بود. 
از کشف این قبرستان نیز اهمیت جام افزود میگردد، زیرا اهل ذمّه (هم عهدان از یهود ونصاری که در ممالک اسلامی زندگانی میکنند) غالباً در پایتخت های دول اسلامی وشهرهای بزرگ میباشد تا امنیت آنان بهتر تأمین بوده باشد. 
اگرچه اندازه گیری و تحقیقی که کورت شمیت و ورنر هیبرگ در پای منار جام انجام دادند و نظریه ای مبنی بر سقوط منار جام را تائید کردند اما خوشبختانه این اثر تاریخی کشور تا هنوز پا بر جاست در چند سال پیش آژانس خبری آریانا در قسمت اعمار مجدد دیوار محافظوی منار جام نگاشته است که دیوار محافظوی منار تاریخی جام مجددا اعمار گردیده است . اما تا جائیکه دیده میشود کار لازم برای نجات منار جام صورت نگرفته و بیم آن میرود که این آثار گرانبهای تاریخی مانند بت های بامیان روزی از صفحه زمین کشور محو و نابود گردد. چون مقامات مسئول توجه لازم به این میراث فرهنگی جهان مبذول نمی دارند. 
به حیث نتیجه مینگارم که ارزش این ابنیه تاریخی را شاعر شیوا بیان و با احساس غور جناب عبدالظاهر رفیق به دو مصرع، بسیار زیبا بیان داشته که اگر آنرا ذکر نکنم فکر میکنم که نوشته و گرد آوریم ناقص خواهد ماند او میگوید:

جهان را شهرتی از ما به جام است
به دنیا یک تمدن را پیام است .

جناب قاضی صاحب مستمند غوری درمطلع قصیده ای بیان میداردکه:

اینکه سربرفلک مینای مینا فام است
افتخاروطن غورمنارجام است

غوریهای عزیز ! ازهمه امکانات خویش برای نجات منارجام استفاده کنید، خدا ناخواسته اگر منار جام سرنگون گردید بدانید که غور هم چپه شدو دیگر نام و نشانی از غور باستان سراغ نخواهد شد. 

نوت : خاطر نشان میسازم که این معلومات اندک ونا چیزبه اساس تقاضای فاضل گرامی جناب سعیدی صاحب به پیشگاه علاقه مندان منارجام ارایه گردید. زیرا ازیک قطره ء عطرهم میتوان دماغ ذوقمندان رایحهء این گلستان را معطرساخت.