آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

صف بندی هــــــــا مشخص تر می شود

 

بیش از شش ماه دیگری به انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده است. سیاست مداران کشور از هر جبهه و جناحی به تکاپو افتاده اند تا بتوانند شرایط را به نحوی بر وفق مراد خود رقم بزنند. پیش بینی اوضاع سیاسی افغانستان برای بسیاری از صاحب نظران به دلایل مختلفی مشکل می باشد که یکی از آن دلایل مشخص نبودن موضع جامعۀ جهانی و در رأس آن ها ایالات متحدۀ امریکا می باشد که برای انتخابات سال آینده در صورت امضا یا رد معاعدۀ استراتژیک با افغانستان چه موقفی را منظور می کند. مبهم بودن موضع دولت و حتی فضاسازی مقامات عالی رتبه در جهت نبود امنیت برای یک انتخابات مطلوب و پذیرفته شده، فاکتور دیگری است که پیش بینی ها را در انتخابات سال 2014، بعد یا قبل از خروج نیروهای ائتلاف بین الملل، مشکل می کند. اگرچه افکار عمومی امروزی جامعۀ افغانستان از یک سو و ائتلاف بین المللی از سوی دیگر، هیچ عذر غیر از برگزاری انتخابات را از طرف دولت برنمی تابد، ولی دولت هم به نظر می رسد که تنها به فکر لغو انتخابات نمی باشد، بلکه از مدت ها به این سو گفته می شود حاکمیت برحال کابل به شدت به دنبال گزینۀ بدیل هم سرگردان است؛ گزینه ای که از خانوادۀ رییس جمهور باشد یا کس دیگری که با حمایت دولت قدرت را به دست بگیرد ولی به اعضای کابینۀ فعلی رییس جمهور کرزی و شخص خود وی تضمین بدهد که بعد از تشکیل دولت جدید، آن ها را به محاکمه نکشاند.
با این وجود، اما، جناح بندی هایی که تا کنون رسانه ای شده اند یا در شرف رسانه ای شدن می باشند، به نظر می رسد که برمبنای یک شعار استراتژیک پایه گذاری و از همین شعار اشتراتژیک برگرفته شده باشند. شعاری که طی سال های حاکمیت حکومت فعلی کابل به عرف سیاسی کشور وارد و آرام آرام نهادینه گردید. شعاری که امروزه دیگر شعار نیست بلکه تبدیل به دو اندیشۀ سیاسی شده و مبنای نگرش این دو اندیشه سیاسی را منعکس می کند. 
1. جبهۀ محافظه کاران یا همان مجاهدین سابق که در طی ده سال گذشته عنوان "جنگسالاران" را به خود گرفتند. این جبهه که طی هفته های گذشته تحت عنوان "اتحاد انتخاباتی" عرض اندام نمود، متشکل از مجاهدان سابق و عمدتاً ائتلاف سابق شمال می باشد. چهره هایی که این اتحاد را رهبری می کنند، چهره های شناخته شده ای هستند که در طی سی و چند سال گذشته در صحنه های مختلف محک شده اند. این جبهه، هم پوینت های مثبتی دارد که بتوانند رأی ملت را بگیرند و هم دارای نقاط منفی زیادی است که آن را به سوی وادی شکست هدایت می کنند. 
2. جبهه تکنوکرات های از غرب برگشته که طی سال های حاکمیت دولت برحال افغانستان، بعد از سال ها اقامت در غرب به کشور برگشته اند. در این جبهه هم نقاط ضعف و قوتی دیده می شود که گزینش را برای مردم مشکل می کنند. یکی از نقاط ضعف این جبهه عدم آشنایی ملت با چهره های کلیدی آن می باشد که مشخص نیست در عمل این چهره ها چندمرده حلاج هستند. تئوریسین عمدۀ این جبهه که آقای خلیل زاد می باشد و تاکنون طرح هایی هم به او نسبت داده شده و بعضی از آن طرح ها در طی این چند سال تطبیق هم شده است، خیلی چهرۀ خوشنام ملی و مردمی برای ملت افغانستان به اثبات نرسیده است. حرکاتی که آقای خلیل زاد در پروسه های کلان ملی در زمان مأموریت خود از طرف دولت ایالات متحدۀ امریکا به یادگار گذاشته است، سخن از اندیشۀ به شدت راسیسم پشتونیسم او دارد. سرود ملی، تعیین نوع نظام، مکانیزم دو معاونت برای ریاست جمهوری با شرایط خاص منسوب به گروه های قومی تاجیک و هزاره و چندین مورد دیگری که امروزه رنگ و لعاب قانونی هم به خود گرفته اند و در قانون اساسی هم درج شده اند، از دست آوردهای فعالیت های شبانه روزی جناب خلیل زاد بعد از نشست تاریخی بن به حساب می آید. مشکل دیگری که به آقای خلیل زاد نسبت داده می شود، شرایط تعیین شده در قانون اساسی افغانستان است که برای افراد داوطلب این پست در نظر گرفته شده است. در آن جا یکی از شرایط داوطلب مقام ریاست جمهوری، شهروند بودن افغانستان می باشد؛ ولی آقای خلیل زاد این شرایط را دارا نیست. زیرا، وی تنها شهروند افغانستان نمی باشد و هم اکنون از تابعیت امریکایی هم بهره مند است. 
کوتاه سخن این که پیش بینی ها در حال حاضر مشکل است و حتی به نظر نمی رسد که دولت در صورت نیافتن یک مهرۀ بدیل ریاست جمهوری فعلی به سادگی تن به برگزاری انتخابات سال 2014 بدهد.