آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

“هــــر چه خسرو بگوید، شیرین است”

"هرچه خسرو بگوید، شیرین است" (هاتف، 2012)

 اظهارات اخیر مقام ریاست محترم جمهوری، امیدهای بسیاری را در دل های هر افغانستانی وطندوست زنده کرده است. اگرچه گفتار ریاست محترم جمهوری در طی ده سال گذشته، همواره شیرین بوده است، ولی در پشت صحنه این گفتار شیرین "خسرو" وطن، دست هایی نا پیدایی هستند که همیشه نه تنها از شیرینی آن می کاهند که حتی در مواردی تبدیل به زهر مقاتل کرده اند.
شیرینی گفتار ریاست محترم جمهوری راجع به وضع نظام آموزشی کشور و اذعان مردانۀ ایشان، مبنی به ناکارآمد بودن این نظام؛ آن جا بیشتر قابل درک است که نگاهی بسیار اجمالی به سیستم نظام آموزش عالی کشور داشته باشیم؛ از کریکولم درسی گرفته تا برنامه های تحصیلی پنهان، روابط استاد و شاگرد و معیار برای جذب اساتید در دانشگاه های کشور.

  1.  کریکولم دانشگاه های کشور، یکی از موارد سنتی و قدیمی است که در حال حاضر جوابگوی نیازمندی های نسل معاصر کشور نیست. اولاً، فاقد حالت کریدیتی می باشد و گفته می شود که هنوز هم بعضی از دانشگاه های کشور زیر بار نظام کریدیتی نرفته اند؛ نظامی که از دانشگاه بامیان شروع شد و امید می رفت در تمام پوهنتون های کشور فراگیر گردد. ثانیاً، میزان 143 تا 146 کریدیتی که برای مقطع کارشناسی ارایه می شود، کارشناسی شده و فراگیر نیست؛ بلکه ریاست دانشگاه ها و حتی ریاست دانشکده ها در شورای عالی تحصیلی هر دانشگاه سلیقه ای عمل می کنند. خود وزارت تحصیلات عالی هم کریدیت ها را تحت تأثیر فضای حاکم در کشور و کاملاً سنتی به نظم و نسق در می آورد. مثلاً، در میان 146 کریدیت در مقطع کارشناسی، چه دلیلی منطقی وجود دارد که در اکثر رشته ها، حتی رشته های فنی، بیش از 9 تا 12 کریدیت در بعضی از دانشگاه فقط به ثقافت اختصاص داده شود، ولی در مقابل آن زبان انگلیسی یا کامپیوتر بیش از 2 تا 4 کریدیت نباشد؟ نباید دانشگاه ها با حوزه های علمیه که مولوی تربیت می کنند، فرق داشته باشند؟ دانشگاه ها دانشجو تربیت می کنند نه مولوی و روحانی.

  2.  برنامه های تحصیلی غیر اعلام شده در سطح کشور بسیار فقیر است. موضوعی است که مقامات آموزشی کشور چه در سطح معارف و چه در سطح تحصیلات عالی از کوچۀ الفبای آن عبور نکرده اند. در این خصوص هم بیشترین کاستی ها را به نابسامانی های همگانی کشور نسبت می دهند. در سطح مؤسسات تحصیلی و تعلیمی دولتی، کوتاهی دولت را بالفرض، بپذیریم؛ جای سؤال در سطح مؤسسات تحصیلی و تعلیمی غیر دولتی است که دولت برای بهبود برنامه های تحصیلی و تعلیمی پنهان آن ها، چرا به مسؤولین این مؤسسات تذکر و اخطار نمی دهد؟ آیا برای دولت قابل قبول است که در یک صنف تحصیلی یا تعلیمی بیش از 50 نفر شاگرد حضور داشته باشند و نزدیک به 20 دقیقه از وقت تعیین شدۀ صنف به حاضری شاگردان بگذرد؟ صنف های شبانه محصلان و متعلمان با چراغ های دستی روشن شوند؟ یا چوکی ها و میزهای شکستۀ غیر استاندارد گریبانگری دانشجویان و دانش آموزان در طول ایام تحصیلی باشد؟ اساتید و معلمان غیر مسلکی عهده دار مدیریت تحصیلی و تعلیمی گردند؟

  3.  در تمام دانشگاه کشور، مخصوصاً دانشگاه کابل، اساس سیستم تعلیمی بربنیان "استاد محوری" نهاده شده است. در این دانشگاه ها محصل هیچ محلی از اعراب ندارد. رابطۀ استاد با محصل در این دانشگاه ها، از رابطۀ چوپان با مواشی بدتر است. محصل در این دانشگاه عروسکی بی جان به حساب می آید که استاد حتی زحمت کوک کردن این عروسک ها را هم به خود نمی دهد. در این دانشگاه ها ترمینالوژی استانداردی را در بدو ورود تحویل محصل می دهند که مرز شکنی از آن ترمینالوژی، مساوی با یک عمر تباهی دانشجو می باشد. مثلاً، دانشجو حق ندارد که کلمات، جملات و شبه جملات مثل "چرا استاد؟"، "متوجه نشدم، استاد!"، "ممکنه استاد یک بار دیگر تکرار کنید؟"، "استاد غیر از چپتری اعطایی شما، منبع دیگری را ممکن است معرفی کنید؟" و… را به کار ببرد. استاد محوری که شاید در قرون وسطا هم بدیل آن دیده نشده باشد.

  4.   معیار برای جذب استاد مشخص نیست. برخی از صحنه هایی که این قلم با آن رو به رو بوده است، برایش تا هنوز جایی سؤال است؛ فردی که از دانشگاه کابل فارغ التحصیل شده، برای تدریس در دانشگاه هرات پذیرفته می گردد، ولی کسی که از دانشگاه شیراز در سطح دکتری فارغ التحصیل گردیده، فاقد شرایط استادی شناخته می شود. یا کسی از دانشگاه فردوسی مشهد با معدل دوازده در مقطع کارشناسی ارشد، فارغ التحصیل شده، به عنوان کادر علمی، جذب دانشگاه کابل می شود؛ ولی کسی دیگری از همان دانشگاه فردوسی مشهد با معدل 17 فاقد شرایط شناخته می شود. کسی که بیشترین کارهای اکادمیک را در خارج از کشور داشته و صاحب چندین اثر پذیرفته شده و مقالات علمی می باشد، در دانشگاه کابل رد می شود، ولی یک نفر که فقط در جلسۀ مصاحبه در جواب مصاحبه کننده همه اش گفته: "نمی دانم"، "ندارم"، "رو به رو نشده ام" و ده ها جواب منفی دیگر؛ او را همین دانشگاه پذیرفته است.

 

امید است ریاست محترم جمهوری در این حرف خود قاطعیت بیشتری نشان دهد و لااقل فضای آموزشی دیگر تحت الشعاع تحولات سیاسی قرار نگیرد.