آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

این بــــار؛ پـــــای پدر کلان در میان است

 
این روزها گفته می شود که ایالات متحده امریکا، اسم ملاعمر آخوند (رهبر فراری طالبان) را از لیست سیاه پولیس فدرال (FBI) حذف کرده و با نماینده های او به یک توافق سیاسی رسیده است.
ده سال پیش زمانی که طالبان از قدرت رانده شد، کمتر کسی تصور می کرد که جامعه جهانی و در رأس آن ایالات متحدۀ امریکا، دیگر فرصتی برای افراط گرایی های قرون وسطایی گروه های وحشت آفرینی مثل طالبان و القاعده بدهند. مخصوصاً با نگاه اجمالی برای همه روشن می شد که عملکردهای چندسالۀ طالبان با بسیاری از مسایل نامطلوب ملی و جهانی هم جهت و هم جایگاه می باشد.
از همه مهمتر آن که در آن روزها، طالبان و القاعده دو چهره جدا و دو اندیشه سیاسی-اجتماعی متفاوت به حساب نمی آمدند. بن لادن و ملاعمر به عنوان دو چهره ای در افکار عامۀ جهانی مطرح بودند که یک خط فکری را تعقیب می کنند. کشورهای عضو پیمان نظامی ناتو و کشورهای همسو با ایالات متحده امریکا، هم با همین باور به میدان آمدند. مراجع تصمیم گیری سیاست های جهانی، مثل شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل نیز، هرگز طالبان را "تافته ای جدا بافته" از القاعده و افراط گراهای عربی نمی دانستند. از این رو، به راحتی بسیاری از پیشنهادهای ایالات متحدۀ امریکا را این نهاد جهانی تصویب نمود و نام تشکل ها و کسانی را که کشور امریکا به عنوان تروریست شناخته بود به آسانی به لیست سیاه درج نمود.
از طرف دیگر، شاید هموطنان افغانستانی ما به خوبی به یاد داشته باشند که جواب طالبان به ایالات متحدۀ امریکا در آن زمان هم آن بود که بن لادن را مهمان و از جمله همپیمانان امارت اسلامی افغانستان می خواندند و زمامداران طالبان استدلال می کردند که در عنعنۀ ملی و اسلامی آن ها، تحویل دهی مهمان مسلمان به دشمن کافر جایز نیست.
همان بود که حمله نیروهای ناتو به فرماندهی ایالات متحده امریکا با هماهنگی سازمان ملل به افغانستان شروع شد. طالبان که دیگر توان مقابله با این حمله گسترده هوایی و زمینی را نداشتند، هرکدام در گوشه پنهان شدند. در این رستا، امریکایی ها برای معلومات از پناهگاه بن لادن و ملاعمر جایزه های چندین میلیون دلاری را تعیین نمودند.
اما، هر چه زمان گذشت، شرایط هر روز تغییر کرد. حتی بعد از کشته شدن بن لادن در سال جاری، گمانه زنی ها آن بود که دیگر طالبان از در آشتی با امریکایی ها وارد نمی شود. اگرچه این پیش بینی ها در مورد طالبان تاحدی به حقیقت پیوست؛ ولی، طرف مقابل؛ یعنی، هم امریکایی ها و هم دولت افغانستان با تغییر سیاست 180 درجه ای، لحن آشتی جویانه غیرقابل انتظاری را در پیش رو گرفتند.
این جا بود که هم امریکایی ها و هم دولت افغانستان، شروع به باج دهی های گسترده ای به طرف مقابل نمودند. باج دهی هایی که نه تنها به مسایل اقتصادی-نظامی محدود می گردید که حتی امتیازات کلان سیاسی را نیز برای طالبان پیش نهاد می کردند. در همین بحبوحه گفته می شد که دیگر از مدیریت اهداف اولیه نیروهای ناتو (مبارزه با تروریسم، کنترل مافیای مواد مخدر و…) خبری نبود. شاید بیشترین ترانزیت مواد مخدر از افغانستان در همین برهۀ زمانی صورت گرفته باشد. بذل و بخشش های سیاسی به آن جا کشیده شد که تجزیه افغانستان به شمال و جنوب، و تشکیل دولت خود مختار تحت قیمومیت اندیشۀ طالبانی و تحت حاکمیت امریکا به طالبان پشنهاد شد.
دولت افغانستان هم با علم کردن "گفتمان صلح"، تلاش نمود تا در مدیریت حاتم بخشی های بی بدیل به "برادران ناراضی" اش از ایالت متحده عقب نماند. در راستای همین موضع گیری آماتوری و غافل از فضای قاعدۀ بازی سیاسی بود که دست تکدی را نه تنها به سوی "برادران ناراضی" دراز نمود بلکه حتی همسایۀ جنوبی را نیز از این ساده اندیشی های خود بی نصیب نگذاشت.
زمینه سازی های ترور عبدالولی کرزی و استادبرهان الدین ربانی را می توان بیشتر در این حوزه به کاوش گرفت. این قلم معلومات دقیقی از فرایند فرافکنی های دولت پاکستان در اختیار ندارد که در آخرین موضع گیری های حق به جانب خود، چه پروپاگندهایی را برای هیأت اعزامی ما راجع به ترور رییس شورای صلح تحویل ما داده است، ولیرممکن است دور از واقعیت نباشد که در میان مؤلفه های زمینه ساز ترور استاد برهان الدین ربانی، انجینرینگ بی پایه و خام دولت در خصوص عدم درک صحیح از دوستان و دشمنان کشور نیز جایگاهی را به خود اختصاص دهد.    
اکنون که رسانه ها از توافق ایالات متحدۀ امریکا با طالبان سخن می گویند، تدبیر در موارد ذیل خالی از لطف نخواهد بود:

  1.      از طریق دولت افغانستان به ایالات متحدۀ امریکا تفهیم گردد که اگرچه در دنیای سیاست، "دشمنی ها و دوستی ها، دایمی نیست،" ولی بهتر است آن کشور (ایالات متحدۀ امریکا) به عنوان پدرکلان(!) دو طرف قضیه برادران، سعی کند "برادران ناراضی" را به بذل و بخشش هایی خارج از حوزۀ منافع ملی و دست آوردهای چندین ساله ملت افغانستان راضی نماید.

  2.      از قدیم گفته اند: "میکده حمام نیست تا هرکسی سرزده وارد آن شود." ملت افغانستان در طی این ده سال نشان داده است که در تعامل و همنوایی با جامعۀ جهانی از هیچ جوانمردی، فروگذاری نکرده است؛ ولی دور از تعقل و تدبیر خواهد بود که بدون کدام پیش شرطی به طرف عرصه گفتمان با به اصطلاح "برادران ناراضی" خود برود. یکی از شرایط طرف دولت و ملت افغانستان این خواهد بود که "دولت فعلی افغانستان، دولت قانونی جمهوری اسلامی افغانستان می باشد، آن چه تاکنون ساختار این دولت را بود و بنیان می دهد، طرف طالبان باید به صورت تمام و کمال بپذیرد."

  3.      این جا افغانستان است. در این سرزمین، فرجام آن تصمیمی فرخنده است که به دست ملت افغانستان رقم خورده باشد. شاید دنیا از یاد نبرده باشد که در گذشته های نه چندان دور، چه گونه شراره های غیرت مام وطن در دامنه های بابا و پامیر به دست ملت غیور این کشور زبانه کشید و شوروی آن روز را درس عبرت برای همیشۀ تاریخ داد. ایالات متحدۀ امریکا به خوبی با زوای فرهنگی و فکری این مرز و بوم آشنا است. اگر این ملت را با احترام گذاشتن به خواست های مشروع و قانونی شان نتواند به پای میز مذاکره بکشاند، با ترفند و تردستی کسی موفق نخواهد شد. پهنای دامنۀ "نۀ گفتن" مردم این دیار، کمتر از پهنای دامنۀ "آری گفتن" آن ها نیست. این ملت از جنگ، خونریزی، ترور و وحشت، خسته است؛ ولی صلح را هم تنها به ختم جنگ و ترور جست و جو نمی کند. خاطرۀ زمامداری چندسالۀ حکومت طالبان را ملت افغانستان فراموش نکرده است؛ نوع نظام قرون وسطایی که با منطق مدنیت قرن ها فاصله دارد.

  4.      اکنون که پای پدر کلان برای آشتی به میان آمده است، شایسته است: "برادران ناراضی را با زیر سؤال بردن عزت و شرف ملت، راضی نسازد؛ چون، در این صورت دامنۀ این چالش "فنا ناپذیر" خواهد شد.