آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

نگاهی بــه مقالۀ “غور از ما چه می خواهد؟”

 

تا به حال "سایت راه مدنیت" برای این قلم ناشناخته بود. جناب اصغر اشراق زحمت کشیده با ارسال مقالۀ آقای ضیا تحت عنوان "غور از ما چه می خواهد؟" ضمن استفاده از مطالب درج شده در این مقاله، نگارنده را با محتوی این سایت نیز آشنا نمود.
نگارنده، ضمن تشکر از جناب اشراق و با اجازۀ جناب ضیا، نگاهی به مقالۀ ایشان می اندازد که در واقع درد دل یک تحصیلکردۀ آن مرز و بوم می باشد.
آقای ضیا در این مقاله اول به جایگاه جغرافیایی، منزلت تاریخی، مدنیت و تمدنی که در گذشته در غور حاکم بوده، می پردازد و به نمونه هایی از این تمدن را که در حال حاضر در ایران، در هندوستان و در جاهای دیگر افغانستان رقرار دارد، اشاره می کند. نویسنده نام سلطان رضیه را که امروز مایۀ افتخار تاریخی این حوزۀ تمدنی است، به حیث یک امتیاز برای مدنیت غوریان یاد می کند که برخلاف دیگر تمدن هایی است که بیشتر زن سیتز بودند.
پس از این جملات مقدمۀ مطلب را تشکیل می دهد، نویسنده به اصل موضوع می پردازد که همانا به تصویر کشاندن وضع فعلی ولایت غور و بی توجهی حاکمیت مرکزی به این ولایت در رابطه با بازسازی آن می باشد.

سپس نویسنده به دلایل و علل این بی توجهی می پردازد و پنج علت را برای آن قابل تصور می داند:

1. بی توجهی دولت به مناطقی که از امنیت برخوردار هستند و برای دولت ایجاد مشکل نمی کنند و بی توجهی به احداث جادۀ کابل، غورات و هرات را به عنوان نمونۀ این مورد یاد می کند،
2. ناکارایی کارمندان محلی و فساد اداری حاکم در ادارات که انگار برای رشوه ستانی و تفرقه اندازی موظف شده اند،
3. ضعف برخی نمایندگان و وکلای شورای ولایتی که بیشتر به دستیابی به شهرت و عنوان فکر می کنند تا تحقق شعارهای انتخاباتی که یک مشت دروغ شاخدار در کارنامۀ آن ها ثبت شده است،
4. بی تفاوتی و کم لطفی مردم که در برابر این وضع اسفناک سکوت کرده اند و لب به هیچگونه اعتراض حقوقی باز نمی کنند، 
5. سکوت جامعۀ مدنی و فرهنگیان و دانشجویان ولایت غور که در مقابل بی کفایتی ها سخن نمی گویند و واکنشی نشان می دهند.
در این که غور امروز یا همان غرجستان قدیم، قدمت و مدنیت بلند تاریخی دارد، جای کدام تردیدی نیست و بدون شک نام سلطان رضیۀ ما غوری ها امروزه در دایرت المعارف حوزۀ تمدنی پامیر و شبه قارۀ هند، یک هنجار در برابر ناهنجاری های زن ستیزی در تاریخ این محدودۀ جغرافیایی مطرح است. بالیدن، اما به نام گذشتگان تاریخی وقتی تعیین کننده است که پای الگوطلبی و الگوپذیری در میان باشد. در اجتماعی که فرصت بازگشت به گذشتۀ تاریخی و افتخاری به گذشتگان با خلق مشکلات بی شمار از آن گرفته شده است، یادی از گذشته ها هم کمتر می تواند نقش خود را ایفا کند چراغی برفراز آینده ها باشد.
این قلم باور دارد که جامعۀ ما به طور کلی و غوری ها به طور خاص در مرحلۀ گذار قرار دارند؛ مرحله ای که جامعه در حال گذار از وضع بحرانی به حالت عادی است. در این مرحله، توان الگوپذیری از هنجارهای تاریخی در حال رسیدن به مرحلۀ کمال است. طبیعی است که بسیاری از مسایل ارزشی در جامعۀ در حال گذار دارای بار تأثیرگذاری عای و معمولی خود نیست. با کوچکترین فضاسازی ها، تحت الشعاع قرار می گیرد. 
فقر در تمام ابعاد خود در جامعۀ در حال گذار خودنمایی می نماید. حتی بسیاری از مفاهیم مذهبی نیز در این جوامع به سرعت با فضا سازی ها همنوایی می کنند. همۀ ما چند انتخابات گذشته را به خوبی به یاد داریم که با فضاسازی های بعضی از زورمندان و زراندوزان چه گونه در برخی از ولسوالی های ولایت غور به بیراهه کشانده شد. فضاسازی هایی که نه تنها با زور و زر به چرخش می افتاد که در بسیاری از موارد مذهب را نیز به یاری خود می طلبید.
این قلم صحنه های انتخابات پارلمانی سال های 84 و 89 را فراموش نکرده است که چه اوضاعی در میان ما غوری ها حاکم بود. به مواردی به حیث نمونه اشاره می شود:
• مردم قریۀ … باور داشتند که آقای … از هر نظر صلاحیت دارد، ولی چاره ندارند به آقای … رأی بدهند چون آن ها را در منبر برده و به ابوالفضل قسم داده است.
• (خطاب به صاحب قلم): "می دانم شما از هر لحاظ واجد شرایط هستید، اما چه کنم که شما دیر آمدید و من ششصد سیر گندم از … گرفته ام و به او قول داده ام."
• روحانی صاحب نام و ذی نفوذی در جلسۀ سخنرانی عمومی در مدرسۀ دهن اسپی آب سر جنگل خطاب به مردم: "آگاه باشید و بدانید که رأی دادن به …ان رأی دادن به قرآن است." 
• دلالی که رأی را به نفع یکی از کاندیدان می خریدن، رأی یکی از رأی دهندگان را به مبلغ سی افغانی خریده بود، پول خورد نداشت. پنجاه افغانی به طرف داده بود، باید بیست افغانی از طرف پس می گرفت. مانده بود که پول را خورده از کجا کند.

وقتی دقیق به این مسایل نگریسته شود، مشاهده می گردد که از برخی از ارزش های مذهبی نیز برای بهره گیری سیاسی استفاده می کرده اند. 
به هرحال، شایسته است که تحصیلکرده ها و دانشجویان از وظیفۀ خود که همان آگاهی دهی به مردم است، غفلت نکنند، ولی این قشر هم نمی تواند جدا از اوضاع حاکم در جامعه به صورت خیلی دوامدار باقی بماند. خلاصه این که زمان لازم است و تلاش توان فرسای شبانه روزی تا بتوانیم این مرحله را به سربلندی بگذرانیم.