آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

بـــــاز لویه جرگۀ دیگری در راهست

 

نشانه ها و نشست هایی که این روزها دولت با سران جریان های سیاسی شریک در بدنۀ حاکمیت به نمایش گذاشته اند، حکایت از بعضی طرح هایی دارند که مایۀ نگرانی بسیاری از فعالان جامعۀ مدنی و جریان های اپوزیسیون شده است. دامنۀ این نگرانی ها آن جا گسترده تر می شود که در کنار گزینۀ صفر مطرح شده از طرف رییس جمهور ایالات متحدۀ امریکا قرار بگیرد. 
هفتۀ گذشته، رییس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، هشدار داد که در صورت عدم امضای معاهدۀ استراتژیک، کشور افغانستان حتی روی گزینۀ صفر هم لازم است فکر کند.
معاهدۀ استراتژیک بلند مدت با امریکا، قرار بود که زمستان سال گذشته نهایی شود، ولی روی ملاحظاتی که از هر دو طرف ذی نفع به کار رفت تا هنوز نهایی نشده است. ایالات متحدۀ امریکا که طالبان را از لیست سیاه خارج کرده، دیگر این گروه را تروریستی! نمی داند، با همکاری اعراب زمینه را فراهم نمود تا طالبان به روی زمین آمده، خود را در قطر برای دنیا نشان دهد. این اقدام دولت امریکا برای دولت افغانستان غیرقابل تحمل بود. 
البته، از اولین روزهای دور دوم ریاست آقای کرزی، خبرهایی حکایت از این داشت که اختلاف دیدگاهی شدیدی بین مقامات امریکا و رییس جمهور کرزی وجود دارد. ولی فاکتورهای تنش آفرین بیشتر براساس حدس و گمانه زنی بود. اپوزیسیون تقلب در انتخابات را عامل تنش های موجود بین دو کشور می دانست. اما، ظاهرشدن طالبان در قطر، این حربه را برای مقامات افغانستان داد تا به مردم خود اعلام کنند که ایالات متحدۀ امریکا دیگر طالبان را دشمن خود نمی داند. 
حالا دولت افغانستان با پاشنۀ آشیل طالبانی که خود ساخته است و نیز گزینۀ صفری که مقامات ایالات متحده اعلام داشته است، به دنبال این می باشد تا از این فضا استفاده کرده سنتی همیشگی چندین سالۀ افغانستان را حفظ کند؛ لویه جرگۀ سفارشی را ترتیب دهد، قانونی اساسی را طبق نیاز خود تعدیل نماید و برای بار سوم یا تا آخر عمر جناب رییس جمهور زعامت کشور را به دست داشته باشد.
این احتمال هم وجود دارد که همۀ این مسایل، صحنه سازی های دوطرف جریان باشد. هم ایالات متحدۀ امریکا و هم دولت افغانستان برای آرام کردن افکار عمومی دست به این بازی زده باشند. چون، هیچ نشانه ای در دست نیست که امریکایی به اهداف اعلان نشدۀ خود رسیده باشند. هدف اعلان شدۀ دولت امریکا، از بین بردن رهبریت القاعده بود که بیش از دو سال است به آن رسیده اند. اما، اهداف غیر اعلان شدۀ امریکا که گمانه زنی ها دسترسی به منابع دست نخوردۀ افغانستان، اشراف به آسیای میانه و نظارت و کنترل غول اقتصادی و صنعتی چین را برمی شمارند، تا هنوز مشخص نیست که وصول شده باشند. در نتیجه، به نظر می رسد که شعار گزینۀ صفر، از یک طرف فرونشاندن باورهای ضد جنگ در جهان باشد و از طرف دیگر، مترسک سازی هایی باشد علیه ملت خسته از جنگ افغانستان به کار گرفته می شود تا خود داوطلبانه موافقت خود را با حضور نیروهای امریکایی ابراز نماید و همچنین گامی باشد خواسته و یا ناخواسته در جهت تداوم حاکمیت دولت برحال افغانستان برای یک مدت نامعلوم.
اگر این احتمالات با آخرین اظهارات سخنگوی دولت افغانستان که فلسفۀ لویه جرگه را گرفتن نقطه نظرات نمایندگان مردم اعلام کرده است سنجیده شود، می توان نتیجه گرفت که دوطرف جریان زیرکانه با شاخ و شانه کشیدن های خود به دنبال فضاسازی هستند. 
مرد افغانستان از یاد نبرده است که "لویه جرگۀ عنعنوی" به همین منظور دایر شده بود. این لویه جرگه کار خود را در تاریخ 19 نوامبر، 2011 به پایان رساند. نمایندگان مردم، نقطه نظرات خود را طی یک نتیجۀ 74 موردی ترتیب داده بودند که تسلیم دولت کردند. بنابراین، هدف اصلی لویه جرگۀ آینده، امضای معاعدۀ استراتژیک با امریکا نمی باشد. 
دلیل دیگری که نگرانی ها را تشدید می کند، جلسات موردی و دید و بازدیدهای بدون برنامه ریزی قبلی اعضای کمیسیون نظارت بر قانون اساسی می باشد. اگر فلسفۀ تشکیل لویه جرگه، نظرخواهی در بارۀ معاعده استراتژیک باشد، در این میان کمیسیون نظارت بر قانون اساسی، چه محلی از اعراب می تواند داشته باشد؟ و اعضای این کمیسیون چه نقشی را می توانند در این حوزه بازی کنند؟
کوتاه سخن این که جرگه ها و چالش هایی که در راه هستند، به "دوهزار و چهارده هراسی" هر روز معنای تازه ای می بخشند. بی جهت نخواهد که یکی از "گمانه ها" تغییر و تعدیل قانون اساسی در جهت ابقای دولت فعلی باشد.