آرشیف

2015-1-25

علی عالمی کرمانی

امــریــکــــــا، افغانستان و گزینۀ صفر

 

چند روز گذشته رسانه ها روی اصطلاح "گزینۀ صفر" که از طرف مقامات امریکا راجع به باقیماندن تعدادی از نیروهای امریکا بعد از 2014، مطرح شده بود، مانور زیادی دادند. اما، مطالب مطرح شده در این خصوص بیشتر حالت خبری داشت و تحلیل رسانه های فارسی زبان بیشتر در تفاوت دیدگاه ها میان مقامات عالی رتبۀ سیاسی و نظامی امریکا، منحصر می گردید. به این ترتیب که سیاست مداران و خود رییس جمهور امریکا معتقدند که اگر معاعدۀ استراتژیک امنیتی بین افغانستان و افغانستان امضا نشود، بودن هیچ نیرویی در افغانستان قابل توجیه نیست. از طرف دیگر، اما، نظامیان عالی رتبه ایالات متحدۀ امریکا که اوضاع افغانستان را از نزدیک مورد مطالعه دارند، معتقدند که گزینۀ صفر به معنای به عقب کشاندن افغانستان به سه دهۀ گذشته می باشد. 
گزینۀ صفر در استراتژی دولت امریکا زمانی مطرح شد که این کشور با همکاری کشورهای حاشیۀ خلیج و مشخصاً شیخ نشین قطر برای گروه طالبان فرصت بازگشایی یک دفتر سیاسی را فراهم نمود. بعد از افتتاح این دفتر در دوحه، دولت امریکا تنها به پیام ضمنی این اقدام بسنده نکرد که دیگر طالبان یک گروه تروریستی نیست، بلکه به وضوح و مستقیماً دولت افغانستان را تحت فشار قرار داد که با طالبان وارد مذاکره شود.
دولت افغانستان، اما، روی ملاحظات افکار عمومی از یک طرف، بعضی مسایلی احتمالاٌ فضا سازی برای فرار از انتخابات ریاست جمهوری سال آینده از سوی دیگر، مذاکره با طالبان را با حضور نمایندۀ دولت امریکا رد کرد. اگرچه، این امتناع دولت افغانستان را برخی از کارشناسان مسایل سیاسی، نوعی از چانه زدن های سیاسی در جهت امضای معاعدۀ استراتژیک نامیدند، ولی به بارو این قلم، منطقی به نظر نمی رسد که چانه زدن های ما در این مرحله اعمال شود. چون، این اقدام دولت افغانستان، یک نوع پشت پا زدن به طرح و برنامه هایی است که بیش از سه سال روی آن ها کار شده است. 
نزدیک به چهارسال از عمر شورای عالی صلح افغانستان می گذرد. هزینه های سنگین مادی و انسانی که این شورا تاکنون روی دست مردم و دولت گذاشته است، کم نمی باشد. رد پیشنهاد مذاکره با طالبان، فلسفۀ وجودی این شورا را که دست ساختۀ خود دولت به حساب می آمد، زیر سؤال برد. در عین زمان، مقامات عالی رتبۀ کشور هم از دیدگاه ملت و هم در منظر جامعۀ جهانی به عنوان افراد بدون مدیریت و فاقد استراتژی مشخص جلوه نمودند. اگرچه گفته اند که در دنیای سیاست، نه دوستی ها همیشگی هستند و نه دشمنی ها بی پایان؛ ولی چیزی به نام سیاست لحظه ای و آنی نیز بیشتر حکایت از سردرگمی در تعیین و تشخیص منافع ملی محسوب می گردد تا به کارگیری تاکتیک های پذیرفته شدۀ سیاسی. 
مذاکرۀ امضای معاهدۀ استراتژیک با ایالات متحدۀ امریکا هم کار یک روز یا چند روز دولت نبود. این مذاکره به صورت جدی از زمستان 1390 به این سو مطرح بوده است. چانه زنی با دولت امریکا، قبل از تشکیل لویه جرگۀ عنعنوی بی جهت به حساب نمی آمد، ولی بعد از تشکیل این جرگه و گرفتن نقطه نظرات نماینده های مردم با زاری و تضرّع، چانه زدن بعد از آن به معنای بازگشت از راهی می باشد که 50 درصد آن طی شده است.
حالا در نظر بگیریم که در صورت اجرای گزینۀ صفر، بازندۀ اصلی در این میان چه کسانی می باشند. به باور این قلم، ایالات متحده را نمی توان بازندۀ اصلی نامید. شاید این کشور منافعی را از دست بدهد، ولی زیانی راکه دولت و ملت افغانستان می کنند، به سختی قابل جبران خواهد بود. باورها این است که در طی یازده سال حضور نیروهای ناتو به سرپرستی ایالات محدۀ امریکا، اگرچه ممکن است کشور افغانستان بازسازی لازم را شاهد نبوده است، ولی دست آوردهای کمی هم نداشته است. با به کارگیری گزینۀ صفر، محتمل است که بسیاری از این دست آوردها با چالش جدی رو به رو شوند. اگر دولت حامد کرزی و ادارۀ ابوما، هردو به دنبال فضاسازی نمی باشند، مناسبترین گزینه نظر ملت افغانستان و دیدگاه های فرماندهان عالی رتبۀ ایالات متحده در افغانستان است که معاهده به صورت کوتاه مدت امضا شود و رقم لازم از نیروهای امریکا در افغانستان برای مدت مورد توافق طرفین باقی بمانند.