آرشیف

2024-4-16

محمد آصف فقیری

تقدم عقل بر نقل چیست؟

 

در قرون وسطا٬ مذهبیون دینی٬ توسط متون نقلی دین٬ عقل و عقلگرایی را٬ سرکوب می کردند که به اساس نتایج بسیار از تحقیقات٬ یکی از عوامل که غربی ها٬ از دوره تاریک یا قرون وسطا به روشنگرایی سیر کردند٬ ظهور دین جدید یعنی اسلام بود…!

شرح مقدم بودن عقل بر نقل:

اولاً متون مقدس در اسلام یا منابع اول اسلامی چون: قرآن و صحاح سته همانا کتاب های صحیح ششگانه احادیث گرانبهای حضرت محمد (ص) را٬ نقل گفته نمی توانیم٬ زیرا قرآن معجز بوده و نقل روایتی از یک زمان خاص٬ که در تفسیر مفسر زمان یا کلام الهی قرآن٬ احادیث بعد تفسیر قرآن بل قرآن جایگاه دارد. پس نقل پنداشتن متون مقدس تکلیف فردی و مقدم خامی انسانی بوده نه ایراد یا مشکل در متون٬ که با سازمان دهی استخباراتی و سلب تحقیق و پژوهش٬ زیرا مخاطب قرآن تعقلون و عقل نیز است. روحیه جامعه به گونه توده و قرون وسطایی مدیریت می شود.

البته عقل جوهر یا جوهر شناسایی و معرفت حق٬ که کارکردهای این گوهر شامل: فرق گذاری حق از باطل٬ استدلالات و برهان آوردن در مبانی آسیب شناسایی تا نهادن استنتاجات کاربردی٬ که برخی باور داردند٬ عقل فعالیت مغز بوده که این فعالیت مغز جزء از جوهر عقل نیز می باشد که در حواس جریان پیدا می کند.

تقلید و مذاهب اربعین و جعفری:

خدمت مذاهب و سهل کردن روش عبادت و تبیین توحید و حتی در موارد سیاست گذاری دولت و روابط آن و معاملات … برای امت٬ نعمت عظیم می باشد٬ که شاکر آن بود. اما فقه به هیچ عنوان مقدس بوده نمی تواند. از متون مقدس به هدف خدمت و آسان کردن روش و آیین دین برای دین باوران تبیین شده است.

از این جهت تقلید نیز٬ بر تحقیق مقدم و تعالی ندارد. زیرا امام اعظم گفته است: در جای از فقه من دیدید یا متن یا متون را٬ یعنی متنی از فقه٬ که با احادیث و قرآن مطابقت ندارد٬ بزنید به دیوار٬ که تطابق و تطبیق دادن پدیده ها٬ با متون کار عقل است. و همینطوری که مخاطب وحی الهی عقل انسانی بوده و الله حافظ کلام خود٬ در زمین می باشد٬ زیرا در زمین اشرف مخلوقات الله٬ یعنی انسان یا عقل مقدم وحی الهی قرآنی بود و است. و امام ابو حنیفه مدعی این نشد که٬ الله چون قرآن حافظ فقه وی است٬ بلکه حفاظت و حراست از فقه را٬ به صیانت تحقیق و تطبیق عقل بسپارید.

در نتیجه:

اینکه قرآن با جوهر عقل انسانی وحدت دارد٬ جای شک نیست. که بابت عقلانیت در غرب٬ پسا رنسانس٬ سید جمال نتیجه تطبیق خودرا٬ چنین گفت: در غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم ولی مسلمان دیدم٬ که عقلانیت یا گفتگو در برابر جهل یا جنگ می باشد. که چندین سوال را٬ بطور اجمال٬ در جامعه سیاسی افغانستان تقدیم می کنیم:

  • پسا ۱۹۹۲ و فرصت دولت مردمی٬ در افغانستان ایجاد شده بود. آیا عدم پیوستن در مصالحه دکتر نجیب٬ کار عقلانی و باوری عقیدتی بود یا نبود استقلال احزاب؟
  • در عربستان سعودی٬ طیفی بزرگ از افغان های مقیم در آنجا٬ بیدون حقوق مهاجرت و مهاجر کارت٬ یعنی با مدرک چون کفیل و بردگی به یک عرب٬ اجازه زیست و کار پیدا می کنند. حالا این خردمندانه می باشد: که بخاطر یک عرب یعنی بن لادن٬ بیست سال هزاران گشته٬ زخمی و معلول و معیوب و میدان آزمایش های اسلحه های قدرت ها٬ چون مادر پمپ ها٬ شویم؟
  • عمل زشت زنا٬ در عهد نبی مکرم (ص) نیز اتفاق افتاده است. پس هیچگونه محدودیت ها٬ نمی تواند فساد را٬ در جامعه صفر کند. که فلسفه وجودی قوه قضایه بیطرف و عادل به همین اساس نهاده شده است. پس محیط اکادمیک پوهنتون که مسبب عقلانیت که بی علم الله را٬ نتوان شناخت با خلوت زنا٬ اشتباه گرفتن٬ کار عقل است یا جهل؟

 

محمدآصف فقیری