آرشیف

2024-4-23

غلام رسول مبین

وجه تسمیه دهکده “عاشقان” در ولسوالی تیوره ولایت غور !

 

چند روز قبل، نگاهم به سروده ی منظوم و موزون الحاج محمد قاسم خان علم افتاد که در آن وجه تسمیه قریه “عاشقان” را بیان نموده بود و من به این مسایل خیلی دلبسته و علاقمند هستم. قریه عاشقان به سمتِ شمال ولسوالی تیوره موقعیت دارد و زادگاه علم صاحب و خانواده شان میباشد.

معرفی مختصر قریه عاشقان:

قریه عاشقان حدود 30 کیلو متری شمال شهرستا/ولسوالی تیوره موقعیت دارد و درینجا چندین قریه اند که به جمع عاشقان بوده اند ولی به مرور زمان به نام های گونگون یاد شده اند. در مجموع قریه های که مربوط به عاشقان اند ویا به ماحول آن موقعیت دارند قرار ذیل اند:

  1. سرجنگل
  2. حوض سیاه
  3. کور آبِ قاری
  4. شاه بیدک
  5. جیری گک
  6. سیاه چوب
  7. چشمه بویه
  8. شَغزَک
  9. جو غالک
  10. دو کُشک
  11. کُشک اسفَی
  12. کَر باجی.

به سمت شمال عاشقان، قریه پُشتای، به سمت شرق آن چشمه میران، به سمت جنوب آن روستای اوتای و به سمت غرب آن سیب تلخ موقعیت دارند. حدود 140 – 150 خانواده درین روستا زندگی میکنند. در مجموع به روستای عاشقان به تعداد هفت قوم زندگی میکنند که به شرح زیر اند:

  1. فیروزکوهی (طبق گفته های علم صاحب از میری ها میباشند).
  2. پهلوان (که به گویش های محلی مردم غور “پلان” نیز میگویند).
  3. بلوچ.
  4. مُلایان.
  5. دهمرده.
  6. اسفرمانی.
  7. هزاره (یک خانه میباشد). طبق گفته های علم صاحب: پدر کلان شان ارباب علم خان که بزرگ مردم و قومش بوده است، یک بچه هزاره به نامِ “غلام علی” را به صفت کارگر یا برزگر خود داشته است و او را منحیث اولادهای خویش نوازش داده و در پایان عمر برایش قسمتِ از اراضی خود را برایش داده است (مثل فرزندانش). ارباب علم هفت پسر داشته است که این مردِ هزاره، هشتم آن است. از غلام علی دو پسر به نام های عبدالله و دادالله باقیمانده است. بیشتر رجوع شود به کتابِ که توسط استاد محمد عارف ملکزاده تحت نام “سال های سخت” نوشته شده است.

درین ابیات وجه تسمیه این روستا را چنین بیان نموده است که من این متنِ منظوم را به نثر ساده، به سبک نوشته های محیطی خودم تبدیل نمودم:

این داستان را اجداد نامی من چنین بیان نموده اند که ازیشان به یادگار بماند تا جهان باقیست: درینجا داستان عشق و عاشقی دو دلباخته و شیفته ی همدیگر مطرح است. یکی مهران بیگ نام دارد و دیگرش مهوش. در وسط این روستا یک “آبریز” وجود دارد که محل تلاقی و وعده گاه و میعادگاهِ این دو رفیق و شفیق بوده است که به سمت غرب آّبریز برج قلعه مهران بیگ و به سمت جنوب آبریز برج قلعه مهوش واقع است و تا حال بهین نام مسما اند.

این هردو، همدیگر را از ته دل دوست داشته اند و از کنارِ قلعه های شان، همدیگر را میبینند و باهم مطایبه میکنند. در یک بیت بگونه ی وانمود ساخته که این دو عاشق و معشوق در جریان شب ها همدیگر را میدیدند و ملاقات میکردند ولی از دیدِ چشم خلق در امان بودند و هر دو اهل یک محل بوده اند.

به قول حافظ: نهان کَی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها – داستان این یار و دلدار فاش و برملا میشود و همه مجالس محل از قصه ها و افسانه های شان مالامال میگردد. شب و روز مردم ازین دو عاشق یا عاشقان صحبت میکردند و بزم ها داشتند. بروی همین دلیل، این روستا به نامِ “عاشقان” معروف شده است. چون، هر دو طرف باهم عاشق و معشوق بوده اند و تمایل نزدیک بهم داشتند.

وجه تسمیه دهکده "عاشقان" در ولسوالی تیوره ولایت غور !

 

وجه تسمیه قریه عاشقان:-

دو دلداده دو یاری مهربان بود

بهم عاشق چو روح و جسم و جان بود

شکوه و عظمت مهران شیدا

ز قصر و شوکتش وردی زبان بود

همان مه وحش همان مه روی مهران

مقابل چشم او قصرش عیان بود

دو دلداده به شب بودن هم آغوش

مگر از چشم بد بینان نهان بود

فسونی شان فسانه شد بمحفل

از آن پس حرف حرف ازعاشقان بود

چنین رفت قصه از اجداد نامی

بمن گفتند و یادی من همان بود

وجه تسمیه دهکده "عاشقان" در ولسوالی تیوره ولایت غور !

همین قریه بنام هر دوعاشق

بماند یادگاری تا جهان بود

………

۱- طرف غرب آبریز برج مهران بیگ.

۲’ طرف جنوب آبریز برج مهوش .گرچی نیمه آن فروریخته

مهران و مه وحش.دوعاشق .

 

من، به اجازه علم صاحب، درینجا کمی قلم فرسایی نمودم. امیدوارم که مرا مورد عفو قرارداده و از بزرگواری خود ببخشند. تصاویر که درینجا درج شده است، نمای از روستای عاشقان را از دو زاویه نشان میدهد.

 

بااحترام

غلام رسول مبین

چغچران، غور

سه شنبه، 4 ثور 1403 هجری شمسی.