آرشیف

2015-1-9

سوسن سپیده

خــیـــمـــه نشـیـنـــی

 
 
روز های اول ماه ثور بود .هوا نسبتآ گرم و آفتاب درخشان متفاوت از دیگر روز ها یک روز بسیار خوب بود .
در همان روز خواستیم  خیمه بزنیم. واین روز زیبا را در خیمه بگذرانیم .خیمه رادر کنار چمن کوچکی بلند کرده ؛ و فرش را به  زیر آن هموار کردیم .. در اوایل روز؛ خیمه نشینی زیاد لذت بخش بود .زیرا بوی خوش علف ها به ما می رسید.آسمان آبی وقشنگ دیده می شد .نور آفتاب داخل خیمه را روشن و زرد کرده بود .پرنده ها بروی تار های خیمه می نشستند و سرو صدا می کردند .این همه بسیار برایم جالب ولذت بخش بود .با خود گفتم کوچی ها چقدر خوشبخت هستند ؛زیرا همیشه در خیمه ها به سر می برند .در این وقت به فکر آنهایی افتادم که برای میله وتفریح به مناطق سبز می روند و خوشی می کنند .تصمیم گرفتم، ازین به بعد در خیمه برای مدتی باشم تا از راز های آگاه شوم که هنوز در باره آن فکر نکرده ام ..اما مدتی نگذشت که همه چیز عوض شد.باد تندی وزیدن گرفت؛ هوإتاریک شد. همه جا را خاک آلوده ساخت .تارهای خیمه ماکنده شده؛همه زیبایی ها از بین رفت .سبزه ها راخاک وآفتاب وآسمان را ابر ناپدید کرده. گرمی آفتاب کم شد . حالادیگر پرنده یی نبود که سروصدا کند . باز با خودم گفتم :کوچی های بیچاره با چه بدبختی زنده گی می کنند . درین حالت به یاد آنهای افتادم که در بادهای بهار،گرمای تابستان سردی زمستان در چنین خیمه ها با اطفال کوچک شان در فقر وبیچاره گی به سر می برند .با چهره های معصومانه و صورت های آفتاب سوخته شب و روز را بدون آذوقه می گذرانند ؛ اما آه هم نمی کشند . گاه گاهی به دولت داد می زنند . ونیاز های شان را می گویند .اما کیست  بشنود آواز آنهارا ؛ کیست بپرسد چند روز است که روی نان خشک را ندیده اند .کیست بپرسد از رنج های آنها ؛هیچ کسی خودرا مسئول پرسیدن احوال غریبان نمیداند. یا شاید هم دولت برای گرفتن احوال آنها وقت ندارد . زیرا همیشه مشغول خوش آمدید گویی  ومهمان نوازی اشخاص محترم هستند.
این تنها وظیفه یی دولت نیست؛ بلکه مردم هم مسئول اند تا همکار خوانواده های غریب باشند . 
زنده گی تغیر پذیر است .گاهی هستی به نیستی و نیستی به هستی مبادله می شود .از دارایی تان برای مرفوع ساختن احتیاجات ناداران ؛از مقام بلندت در کمک برای پایین دستان واز استادن در بلند کدن افتاده گان استفاده کنید.
 
پایان
چغچران
ثور١٣٩٠