آرشیف

2015-1-9

سوسن سپیده

بـــرف کفن زمیـن شد

اگر چه هنوز فصل خزان است اما در روی زمین نشانه های از زمستان دیده میشود گاه گاهی قطره قطره باران روی زمین راهمرا با قطره های آب میشوید لحظه میگذرد که دانه های سفید برف از آسمان  به سوی زمین می آید  وبه زمین رنگی دیگری میدهد روی زیبای آفتاب وآسمان آبی را کسی نمی بیند آفتاب ومهتاب زیر ابر پنهان شده اند چقدر جالب است که زمین وآسمان رنگ سفید وتیره داشته باشد اگر چه میگویند رنگ سفید رنگ خوشی است.
اما این رنگ سفید چرا آنقدر که گفته میشود خوش آیند نیست خداوند طبیعت را آفریده که هررنگ وچهره دیگری در آن زیبای نمی بخشد مگر رنگ خودش.
 می بینیم همه اطفال نزدیکترین دوست طبیعت هستند آنها هم ازاین وضیعت چندان خوش شان نمی آید بخاطریکه خنک است همه به دم پنجره ها نشسته وبرف وابر را مینگرند چون که آنها نمی توانند همراه دوستان خود ببینند وبر روی خاک بازی کرده  وبوی خوش زمین  به آنها برسد  وزیر آفتاب گرم بازی نمایند.
دلی اطفال بسیار تنگ شده وبیرون وداخل میشوند وباهم می گویند هر وقت که آفتاب برآمد بیرون میرویم همرا دوستان خود بازی میکنیم وآدمک برفی جور میکنیم دیگری میگوید تو چی میگی این ابر سیاه را نمیبینی که آسمان چه قسم تیره وتاریک است.خدامیداند که آفتاب چه وقت برآید ودیگری به لحجه زیبای کودکانه می گوید خدا مهربان است خدایا! توآفتاب کن وبازهم به کاغذ بازی در داخل اطاق شروع میکنند.
طفل کوچک که حالش کمی خوب هم نیست هر لحظه به دم  پنجره  می آید ومیگوید مادرجان هنوز هم برف می بارد ببین که چطور دانه های برف کلان کلان است واز آسمان پایئن می آید بلی دیگه همه زمین را سفید کرده است ولله به قرآن قسم که ابر پاره  شده وآسمان معلوم می شه حا بلی اه خدایا حتمآ آفتاب میشود وعده دیگری در دهلیز های خانه هایشان از دست خنک خیزک میزنند وگردش میکنند.
کودکان باهم خیزک وجست میزنند وخوشحالی میکنند اما نمی دانند روزی آفتاب فراخواهد رسید همه اطفال ما دور از فقر وتنگ دستی باهم خوشحالی خواهند کرد.

 
پایان
قوس ١٣٨٨