آرشیف

2014-12-26

استاد محمود بی پروا

گیاهان وخطاب به انسان

 
 
بهار زندگی بخش فرارسید وموسم سربیرون آوردن گیاهان از برکت باد وباران وحرارت آفتاب مهیا شد. این بار سبزه ها وهمه گیاهان به تردید درزندگی خویش می نگرند وازدست انسان این سرزمین تشویش دارند. گویا اینکه مطمئین نیستند که انسانان با آنها رحم ومروت داشته باشند. ازاینجاست که آنها همصدا فریاد بر می آورند وانسان را مورد خطاب خویش قرار داده چنین میگویند:
ای انسان ! بدان که ما باز به امر پروردگار خویش از خواب بیدار گردیده ایم وبرای خدمت بتو که خلیفه روی زمین شناخته شده ئی درتلاش افتیده ایم .
آیا میدانی که به امر خالق یکتا ما برایت غذا میسازیم! شاید توجه نفرموده باشی. ولی بدانی که مارا خداوند بزرگ بخاطر غذا سازی تو مامور ساخته است. نمیدانی که نان، میوه، سبزی، نوشابه، روغن  وامثالهم جناب عالی ازماست! چون بما امر خداوند است تا این خدمت ترا برآورده سازیم. شکمت را سیرگردانیم، امراض را ازوجودت دور داشته باشیم، از شدت گرما وسرما رهائیت دهیم ، قوت ونیرومندی وجودت را به سطح مطلوب بلند ببریم تا تو قادر به عبادت خدای خود گردی. دست ازشرارت برداری واز راه  شیطان نفرت ورزی . همنوعت را نکشی، ما گیاهان را به آتش نسوزانی وازآنچه که پروردگارت ترا نهی فرموده به پرهیزی.انسانی باشی مطیع وفروتن وبی کبر ودور از هوا وهوس شیطانی.
آیا بیاد نداری که خداوند ترا درهمانروز آفرینش تعلیم داد که  خودخواه ومغرور مباش، باپدر ومادر به نیکی رفتار کن،  ازمال خود باآنکه زیاد دوست داری، والدین، خویشاوندان، یتیمان، مسافران، ناداران ، قرضداران، محتاجان ، بندیان را مستفید گردان. نماز را با عاجزی وبندگی وبوقتش بخوان، زکواة  بده، حسود مباش، جاه طلبی وحب مال را یکسو بگذار تا شیطان بداند که تو بنده به خدائی ونه ازبهر شرک ورذالت وغلامی او.
اما تو ای انسان! آن عهد وپیمان را باخدای خود شکستاندی، پیرو اهریمن شدی، مکار وشیاد گشتی وچنان بحرف شیطان این دشمن خودت وخدایت پابند گشته ئی که لحظه ئی هم از امرش غافل نمی باشی. آیا بتو شرم نیست که او ازغرور بتو سجده نکرد وتو اینقدر ممخلصانه به شیطان مطیع میباشی! آیا میدانی که کارها یکه میکنی همه بخواست شیطان است!
کی خدا بتو گفت که انتحار کن، تروررا برگزین، بیگانه وکفررا غلامی فرما وبه امر او آشیانه ووطنت را نابود ساز، بسوزان، بربادکن، رشوت بگیر، مال ملت را حیف ومیل نما، ظلم را به حد نهائی برسان وبه هیچ طفل، بیوه زن، کهن سال، پیر، جوان، زن ومرد این سرزمین رحم ومهربانی نداشته باش.
آیا خدایت بتو نگفته است که او رحمن ورحیم میباشد!  آیا ترا مطلع نساخته است که  جز رحم کاردیگری نپذیر؟ جز همنوعی وهمنوائی هیچ خواهشی را مگزین؟
پس چرا چنین شدی؟ حالا با شفقت ومهربانی وبا رحم ومروت  دشمن وبا ظلم واستبداد دوست شده ئی. از روز جزا وباز پرس ترسی نداری، از هیچ بدی روگردان نیستی واز هیچ فسادتی ننگ وعار نمیکنی. از نوع خود بریده وحالا بجان ما دشمن شده ئی . چنان دشمنی که نیمرود با ابراهیم (ع) ، فرعون با موسی(ع)، یهود ونصاری با محمد(ص) نداشت.
آخر ما گیاهان عاجز غیر ازخدمت بتو دیگر چه گناهی کرده ایم که اینقدر بما دشمنی ورزیده ئی؟  گوشت، پوشاک، پناگاه، هوا ، دوا، دارائی خلاصه آنچه که تو خواهش داری ما برایت فراهم میسازیم تا حکم خداوند خویش را بجاآورده وازسجود وطاعت به درگاه او کم نیامده باشیم. اما تو نه مارا به طاعت و زنده گی میمانی ونه  خودت سرتعظیم وشکران بدرگاه خدایت فرو می آوری !
آخر از نابودی ما چه مفادی برایت متصور است؟ ما ازدست تو به سخت ترین وصعب ترین مکان پناه می بریم ولی باز تو خودرا بجان ما میرسانی ونابود مان میکنی.
آخر کمی بخود آی وبما رحم کن . قدر خدمت مارا اگر نمیدانی شکران خدایت را بجا آور که مارا درخدمتت توظیف نموده است.
رحمخواهی ما از تو اینست که بی مورد مارا نسوزان وازبیخ مکن، مزاحم حیات ما مشو، ازانداختن بمب وراکت واین وآنت بالای ما دست بردار شو، گلیم مارا ازهر دشت ودمن وکوه وکمر جمع مکن وباری از روی بهار نازنین لطفی بفرما ودانه ویا نهالی از ما بنشان تا به اولادت نیز خدمت کرده بتوانیم زیرا خداوند که هردوی مارا وجهان را آفریده است ، بما وظیفه سپرده تا خدمتگزار ومطیع اولاد واحفادت نیز باشیم.
اگر تو چنین نکنی از خالق خود می طلبیم که بنیادت را بدست خودت نابود سازد وترا بیشتر ازاین گرفتار ذلت ونفس وهوس وجاه طلبی قرار دهد تا درنتیجه جز از همین کشتار وتباهی، ویرانی ودربدری، ذلت وسرافگندگی، نفاق و کینه ورزی، منافقت وظالمی ، چاپلوسی بااجنبی وامثالهم چیزی را حاصل کرده نتوانی. خدایت ترا یاری دهد ویا به پله گاه قیامت سرنگونت سازد.
 
آمین
گفتاراز جامعه گیاهی.
نوشته از محمود بی پروا
دوم حمل 1391
چغچران