آرشیف

2016-11-30

استاد محمود بی پروا

زورآور و زن هایش

بود ونبود درزیر آسمان کبود ، درسرزمین باروت ودود ، سیاست مداری بود درچمن ، تروریست هارا فرستاد درخاک همسایه ناامن ، زورآوری بود دردورترین نقطۀ زمین ، هچوم آورد واشغال کرد این سرزمین.
این سرزمین اشغالی همه کار وبارش ضد اوامر الله متعال بود. هرچه که از جانب پروردگار یکتا هدایت داده می شد، ضد او کار می شد ازینرو درکشت تریاک مقام اول ، درفساد مقام دوم ودر قانون شکنی مقام سوم را ازآن خود ساخته بود. کشور اشغالی عجایب خاصیتی داشت. فقط اوامر خدا نزد این مردم جامه عمل نمی پوشید بلکه درعوض گفتار شیطان اعظم اعمال اینها بود. زنا خصلت پسندیده و هنر خوب مردانگی بحساب می آمد، لواط از جایگاه بلند برخوردار بود، فساد کار روز ومنبع زنده ماندن وزر اندوزی دانسته می شد، رشوه حق هر مقام بود، تجارت سلاح وتریاک درجایگاه بلند قرار داشت، منافقت ودورویی خصلت هرفرد بود، چرب زبانی وچاپلوس وخوش آمد گویی شیوۀ مورد پسند دربار بود. از همه جالب اینکه هر فرد چیزی دردل داشت بزبان اظهار نمیساخت وچیزی را که میگفت درعملکرد آن باور نداشت.
زورآور از این کار اینها راضی بود، تصمیم گرفت از این مردم دوزن بگیرد تا دوملکه سیمبول این شه کاریها باشند. بعد از ازدواج با این دوزن، هردوی آنها ملکه های ردیف اول ودوم شدند اما برای اینکه مردم ندانند که اینها زن اند، ایشان را مردانه پوش کردند و معشوقه های آنهارا زنانه پوش. تااینطور وانمود گردد که هردوی اینها مرداند ودارای زن وخانواده میباشند درغیرآن زورآور میدانیست که این اشغال شده ها بحکومت زن سخت درتضاد اند.
مگر زنان همباق همیشه با شوهر درقُط وپت بودند، بهانه های زیاد برای شوهر میساختند وهرکدام سعی میورزید امتیازات بهتر وبیشتر از شوهر بگیرد. بهمین خاطر بود که دراین سرزمین جز ناز وبهانۀ این دوزن، کار دیگری صورت نمیگرفت تابه آبرومندی وعزت خانواده بیانجامد.
درنتیجۀ این نزاکت های همباقی، مردم به دو جناح متخاصم جدا شدند واز اثر آن افراد این سرزمین شب وروز درخاک وخون می غلطیدند وتباه وبرباد می شدند اما این دو زن جز بفکر ناز ونخره وقُط وپُت فکر دیگری درسر نداشتند. شوهر از دست اینهابجان آمد و راهی بیابانها گردید تایادی از اینها بخاطرش نیاید. میگویند که این زورآور و کاروبارش حالا هم بهمان منوال است. بااین تفاوت که زورآور از این عروسی سخت پشیمان وآنرایک اشتباه نابخشودنی میداند زیرا اوخودرا به چنان جنجال خانوادگی انداخته است که راه خلاصی را نمی یابد چون اگر طلاق شان بدهد آبروی او نزد چهانیان میریزد واگر طلاق ندهد ازاو هرلحظه پوشاک، خوراک ومد وفیشن روز میخواهند که بس کمر شکن ومصرف خواه است.
در فرجام، سروصداها روی این بود که جرّوفرّ وقُد قُد این دوزن مغز سر شوهررا خورده وهیچ آبرو وعزتی برایش باقی نگذاشته بودند. اکنون این شوهر بدبخت دیوانه شده و نام خودرا ازاشتهار حذف وقصد دارد در جایی برود که هیچکس سراغش را نیابد. اما اینکه این زنها چطور میشوند، ملکه ها کما فی السابق بطور دوام دار روزها وسالها به این ناز ونخره ادامه داده سبب شوند که افراد این سرزمین اشغالی تباه شده بروند تا روزی فرارسد که جز اولادی را که از این شوهر زائیده اند کسی دیگری زنده نماند. زیرا این سرزمین بعد ازاین حق اولاد اقای زورآوراست چون او اینرا به زور گرفته وبه اولادان خود که ازاین دو خانم بدنیا می آیند به ارث گذاشته است. آنها درانجا مشغول این کار وبار وبگومگوها بودند ومن آمدم. دیده شود که خالق یکتا اراده اش درچیست؟!.
ختم.

محمود بی پروا، شهر فیروز کوه ، قوس 1395.