آرشیف

2015-2-19

استاد محمود بی پروا

گـــاو هـــای نـــــا فـــرمــــان

 

(نقلی از علی)

بود ونبود در یکی از چهار گوشۀ دنیا بایی بود. این بای درجایی زندگی داشت که زمستانش سرد وتابستانش ملایم و گوارا بود. او برای حیوانات خود طویله ها داشت وکم ازکم بمدت شش ماه به آنها درطویله ها خاشه میداد. بای دو گاو قوی هیکل ، تنومند، چاق وتیز جفت داشت. آنهارا خوب غذا ،علوفه و آرد جو میداد تا همیشه فربه ونیرومند باشند. اما درایامی که اینهارا به طویله جا بجا میکرد به بسیاری مشکلات روبرو میشد. چنانچه:
وقتیکه درآبخور به آنها خاشه می انداخت یکی از این دوگاو سرخودرا داخل آبخور نموده هیچ برنمیداشت ودیگری بهیچ صورت پوز خودرا درآبخور نمیماند. چاشت گاهان که آنهارا برای آبدادن به لب جوی آب می برد، یکی ازآنها پوز خودرا داخل آب نموده هیچ بالانمیکرد ودیگری هیچ پوز خودرا درآب نمیگذاشت.  وقتیکه آنهارا به طویله می آورد یکی ازآنها داخل طویله نمی رفت ودیگرش  از داخل طویله بیرون نمیشد.
بای بیچاره از دست این دوگاو روزها تاشام به عذاب گرفتار بود واز غم وغصۀ اینها نان درگلویش فرو نمیرفت. از سوی دیگر دلش هم نمیشد که این گاوهای قوی جثه  را سودا نماید وخودرا ازعذاب ایشان خلاص کند. نقل کننده میگوید که وقتیکه حال این بای را اینگونه دیدم، محل را ترک کرده او آنجا ماند ومن آمدم. نقل تمام شد.
حال فکر میکنم که طراح این نقل ، اینرا بخاطر چه برای ما میگفته وهدف ازاین نقل چه بوده است !! آیا بما آگهی میداده که بمثل این گاوها نافرمان نباشیم ویا اینکه بما میفهمانده که اگر نفاق دربین ما راه یافت ، باعث اذیت وآزار وجگر خونی میشود ویا خصوصیات درونی یک موجود زنده را طوری برملا میساخته که گویا تضاد جوهر اصلی زندگی است.  اما فکر میکنم که از طریق این قصه بما میفهمانده که زندگی ایکه پیشرو دارید سراسر نافرمانی وبدخواهی است.
بهرحال ! وقتیکه از خواندن فارغ وبکار ماموریت آغاز نمودم ، علنا باچشم سر مشاهده کردم که آنها گاوهایی بودند که ازروی حیوانیت نافرمانی میکردند اما حالا انسانهای ذی شعور ، اشرف مخلوقات وصاحب دانش و خرد ازآنها بدتر اند ودر نفاق اندازی وخود خواهی هیچ موجود زندۀ دیگر باآنها سربسری کرده نمیتواند. چنانچه حالا صراحت تام دارد که این کشور از طریق دو گاو خودخواه وسرکش اداره میشود.بگونۀ مثال: اگر قیاس کنیم که ملت ما همان بای وچوکی همان دروازۀ طویله باشد، طالب به آن رغبت نمیکند که نشیمن گاه کفر است وغیر طالب از بالای آن بلند نمیشود که باقربانی زیاد آنرا بدست آورده است. اگر رشوت گیری را بمانند علوفۀ انداخته شده درآبخور گاوها بدانیم قاضی صاحبان و سارنوالان بیخی ازآن دست بردار نمیشوند و فغان ملت مظلوم ومستضعف ، از شدت این بار سنگین عر ش ملکوتی را کر ساخته است واگر تهمت وتوهین را بمانند آب جوی بدانیم ، بین این دوگاو چیزی نمانده که علیه یکدیگر نگفته باشند.
بین  شخصیت های اول سیاسی نیز چنین است  کرزی از هند سلاح های سنگین درخواست کرده اما اشرف غنی از این سلاح ها اظهار تنفر مینماید. بمردم غور نگاه کنیم تعدادی بخاطر سیاف واسمعیل جانهای خودرا قربان کردند وکسان دیگر داکتر عبدالله را یگانه منجی خود قراردادند.
هرگاه از انسانها بگذریم وبه حروف نگاه کنیم، می بینیم که حتی حروف هم همینگونه اند. مثلا حرف عین بیخی از اصلاح ک.ا. دست بردار نمیشود وحرف غین قطعا به آن تن درنمیدهد. حرف پ را می بینیم که از تشکیل کابینه گفتن تف درگلویش خشکیده است ولی عین وغین به اندازۀ نوک سوزن به آن ارزش نمیدهند.
به دشت ها وکوه ها می نگریم ومی بینیم که گروهی از کشتن ودراندن هیچ سیری ندارند وگروه دیگر هرقدر کشته ودرانده شوند کم نمیشوند. دررای دهی اگر نظری بیندازیم، یکی حاضر نمیشود که رای بدهد ولی دیگری به موتررای را به صندوق می اندازد.
ای خدا ! این چه حال است!؟ مثلی که تمام اینها از نسل همان دوگاو بای اند.
اکنون چنین می پندارم که علی ازاین نقل بما پیام میداده است تا بدانیم که زندگی ما درآینده مملو از تضاد وبدبختی و خود پسندی میباشد.چونکه خاصیت ورغبت ذاتی ما طوری انسجام یافته است  که باید ازاین دوگاو بیاموزیم که همیشه درخودخواهی وضدیت علیه یکدیگر باشیم وجز باورمندی به ذات یگانه دیگر هرکاری که از دست ماپوره باشد انجام دهیم: ظلم کنیم، فساد پیشه باشیم ، منافقت وپلیدی را شعار خود گردانیم ، رشوت را ملاک عمل قراردهیم وافعالی را پیاده نمائیم که تاحال بشر آنرا تصور نمیکرده است. عجب تر ازهمه اینکه عمل جنسی دسته جمعی را بالای زنان ودختران خوردسن مروج گردانیم –  کاری که از آغاز روز اول پیدایش بشر تاالحال کسی تصورش را نمیکرده است.
ازاینجاست که این ملت مثل همان بای بعذاب می باشد. جهانیان هم که دیاررا اینگونه دیدند، ازهرده پنجه توبه کشییده  وپا به فرار گذاشتند وباصدای بس رسا چیغ میزنند که سرزمین گاوهای نافرمان منشأ همه بدبختی درجهان است. خداوند بحال بای وگاوهای نافرمان این سرزمین رحم نماید.

والسلام
محمود بی پروا، چغچران، دلو 1393.