آرشیف

2017-6-6

نثار احمد کوهین

گروهی از دوستانم اسرار دارند که نباید در صف مبارزه بپیوندی..می گویند:” هر لحظه ممکن است که کشته شوی”.

عزیزانم اگر درصف مبارزه هم نپیوندم مرگ من حتمی است و هر لحظه ممکن است که پاره های گوشت و استخوان های ریزه،  ریزه شده ام را به آسمان باد کنند.

مزار، کابل، هرات را  انتحاری می کنند؛

در غور، بدخشان،قندوز،تخار، بغلان، سر پل  … شبیخون زدن و قتل های دست جمعی دارند؛ 

میدان وردک ،غزنی، فراه واز موتر پاین کرده  و محکمه صحرایی به پا دارند؛

به کجا بروم که زنده بمانم؟

زنده ماندنم چانسی است، و من هم با عزم راسخ می ستیزم تا این پیکر مفلوک فرو بریزد.

هراتی ها و هراتی نشینان عزیزم! در غم تان اشک می ریزم و با تمام وجود و توانم خودم را غم شریک و هم درد تان می دانم!

سکوت را بشکنید و حکومت مداران بی درایت را بر کنید!

سکوت راه نجات نیست! مارا می کشند. حتمی می کشند.

تروریستان مستبد و دولت مداران فاسد همه را نیست و نابود و به خاک و خون می نشانند

این ها قوم و قبیله نمی شناسند

باهیچ کسی رحم ندارند!

این ها دل شان به حال پیر و جوان نمی سوزد!

اشک یتیم و پریشانی زن بیوه را نمی بینند!

صدای زجه و آه ناله ی هیچ انسانی به گوش شان نمی رسد!

با کراچی بان، تاکسی بان، دست فروش، موچی، گدا، مسافر وو رحم نمی کنند!

قدرت مندان به غمی شما مردم غریب نیستند!

به یک دست قلم و به دست دیگر تفنگ بگیرید!

قول می دهم که اگر با صدای قلم  پاسخ نشنیدم و نفسی با قی بود با تفنگ پاسخ خویش و مردم خویش را می گیرم!

 

چی حال است ؟ 

مردم غریب و ناتوان ما به کدام جرم  تن شان دریده می شود و پاره های گوشت شان نقش شاخه های درخت و دیوار های بو تونی قدرت مندان مستبد می گردد؟

ای چی جنایت است؟

چرا سکوت می کنید ای ملت مظلوم بر خیزید!

من اگر برخیزم 

تو اگر برخیزی 

عمه بر می خیزند!

من اگر بنشینم 

تو اگر بنشینی 

همه می نشینند!…

با عرض حرمت: نثاراحمد کوهین 
16/3/1396 کابل .