آرشیف

2019-11-30

نثار احمد کوهین

هذیان یک جوان!

فضای خانه خالی و سوت و کور است. تنها تویی که با کتاب های بر هم و‌ درهم ات  وقتت را می سوزانی. تو خودت با خود بی رحم‌ و سنگدلی. نا وقت شب است و ‌تنها تِک تِک ساعت دیواری است و‌صدای تُندِ تو که مثل یک آدم با دم مرگ تُند، تُند نفس می کشی.

مثل یک آدم دم مرگ؟ چی تشبهی جالبی! 
شاید تو و مرگ زیادی از هم دور نباشید و‌ تو خوب می دانی و‌ همین چند روز پیش از شوپنهاور خواندی که‌« زندگی قرضی است که ما از مرگ گرفته ایم»

تو‌‌ خواندی و خیلی هم خوب فهمیدی و آن داستان معلم رسم، رسم آستین کهنه و استخوان بندی انسان بدون گوشت و‌‌‌ پوست و‌ دسته گل، خواب شاگرد، گل دست معلم، کوچه بن بست، مرگ معلم‌ و فروش تابلوی  استخوان بندی انسان بدون گوشت و‌پوست و‌ دسته گل، که معلم با مشوره  شاگردانش نام‌اش را گذاشته بود مرگ.
 این گُلی قرض مرگ خیلی ها با ارزش است و‌ تو هم دوستش داری مثل معلم رسم نمی خواهی به آسانی تحویل استخوان بندی بدون گوشت و‌ پوست بدهی یش مگر اینکه در بن بست کوچه بخوری و‌ راه  فراری نداشته باشی.

گلاس چای‌یت از دهن افتاد و از این گل قرضی، تا پژمرده نشده خوب استفاده کن. گرچند شب از نیمه گذشته است ولی زمان که  گل قرضی گرفته شد وقتی زیادی برای خوابیدن هست. و شایدم خوابیدن در نبودن، خوابیدن بدون بیدار شدن و‌ رنج کشیدن. نمی دانم نام این خوابیدن را لذت در ذلت بمانم و یا لذت در عزت؟
گمان می کنم مفاهیم  لذت، عزت، ذلت مفاهیم مجرد و انتزاعی فلسفی است که تنها از راه فلسفه و  عرفان می شود معنی داد.‌ من با فلسفه و‌‌ عرفان بی گانه ام البته اگر بتوانم بی گانه بمانم؟!
 این بی گانه بودن چیست؟
 من با چی چیز بی گانه ام و‌ با کی ها بی گانه ام؟ 
اگر من از نوع انسان هستم که همه ما انسان ها از نظر مفاهیم میتافزیکی از یک پدر و‌ مادر آفریده شده ایم. ‌پدر و‌ مادر ما و‌ من حوا و آدم است. از نظر معنی بخشی میتا فزیکی  تمام آفریده ها در خدمت ما و‌ من است پس من از چی و‌ از کی بی گانه ام؟!

اگر من بی گانه ام 
از چی چیزها 
و از کی ها 
بی گانه ام 
و‌ چرا بی گانه ام؟!…
خسته کننده است.‌ معنی بخشیدن در اصطلاحات متکرر و‌ مورد استفاده همه آدم ها چی دشوار است؟!
 می شود همه این افکار را با یک جوک سیاسی جدی نگرفت.
می شود به این افکار گفت: «هدف تان چیست؟» ههههه 
……
فرار افکار پیچیده، هذیان یک جوان که نا خوانده و‌نفهمیده می ماند.

کوهین
۷/۹/۱۳۹۸
فیروز کوه‌- غور.