آرشیف

2015-10-14

انجینر محمد نظر حزین یار

چگونه بدولت کمک کنیم

؟

بخدا نمی خواستم درمورد اجراات دولت چیزی بنویسم و یا در کار هایش مداخله نمایم، زیرا مدتهاست از دولت و کار های دولتی دور بوده و هیچ مداخله ی در امور دولتی نداریم، خداوند این دولت را پایا وعمرش را طولانی بسازد، بگور مردم فقیر هم آتش ریخته و پکه می کند تا شعله هایش بلند تر گردد، اما دلم طاقت نکرد یک قصه ی کوتاهی دارم امید وارم خود دولت مردان هم اگر میل داشتند بخوانند.

در سابق وقتیکه یک شخص میخواست خانه ی بسازد، به شاروالی مراجعه و راجع به نقشه ی شهری و مراتب قانونی آن از شاروالی اجازه میگرفت، منهم زمینی را خریده بودم و در منطقه ی از شهر قرار داشت که آنها نه نقشه و پلان شهری بود و نه کدام ساختمانی مطابق به پالیسی های شاروالی اعمار گردیده بود، اما من قانونی کارم را به آغاز گرفتم، عریضه را به مسئولین ساختمانی سپرده گفتم شما تشریف آورده نظر تانرا می نویسید و خودم برای انتقال آنها هیچ تصمیمی نگرفتم، خدا خیر دهد انجینیران وهیأت ناحیه وقت را، آمده بودند و بعد از تحویل هزار ویک حرف درشت و کرشت به کار گران خانه ام اندازه های شانرا گرفته به شاروالی رفتند.
اما وقتیکه به شاروالی جهت اخذ سند مراجعه کردم صفایی خانه ام را بصورت فیصله نموده بودند که نسبت بخانه های دیگرمردم که در ساحات پلان شهری قراردارند ده ها مرتبه بلند تر و قیمت تر بود، زیرامن به ایشان چیزی نداده بودم، بهر صورت همه مردم میدانند که امروز در چه مضیقه ی قراردارند.
گرچه کوچه ی ما از تمام خدمات شهری شاروالی محروم است، خود مردم ما برای صفایی محل زندگی شان موتر های را کرایه نموده زباله های خویش را برای انتقال به قیمت معین هفته وار اانتقال میدهند، از خدمات برق، آب آشامیدنی و تمام خدمات شهری بی بهره هستیم و دهها عریضه بخاطر اسفالت جاده ی ما به شاروالی کردیم اصلأ شنیده نشد و در قسمت آن اقدام نکرد.
در حدود کوچه ی که مازندگی داریم صد ها خانه اعمار شده، بعضی با نقشه و اکثریت بدون نقشه، بعضی برق دارند و عده ی زیادی برق قانونی ندارند، میتر های برق را از بازار سیاه خریده اند، قیمت یک پایه میتر از ریاست برق حدود دوهزار افغانی است، اما قانونأ میتر توزیع نمی شود« قانونأ» و کاملأ ممنوع است، ولی این میتر ها از بازار سیاه خود ریاست برق بسهولت تمام در بدل یکصدو پنجاه هزار افغانی خریداری میگردد.
چه کنیم قانون را؟ آنهائیکه زحمت کشیدند،‌دود چراغ بویدند، قانون ساختند، ندانستند ویا درفکر آن نشدندکه این قانون عملی میگردد یا خیر؟ خوب نوشته های قشنگ در رسانه ی زیبای نوشته شده، برای آنانیکه از فرهنگ دولت داری ما اطلاعی ندارند، خواندن آن جالب است، زیرادرآن از مجازات، بازرسی، شکایات، جلو گیری ها و غیره جملات خوبی نوشته شده و به قول همان روباه که از زبان آن نوشته اند:
روزی روباهی از مزرعه ی میگذشت، دید پارچه ی گوشتی دردربین مقداری خس و خاشاک افتاده است، چون روباه خیلی هوشیار و زرنگ است باخود اندیشید و گفت : انسانهاآنقدر مهربان نیستند که برای دیگران روزی حواله کنندودر میدان بگذارند، تا گرسنگان از آن سد جوع نمایند، این روباه با خود گفت برای بدست آوردن این طعمه باید از نیروی دیگری کار گرفت و لو بمرگ آن هم بینجامد، نا گهان چشمش به شغالی افتاد که از فرط گرسنگی بیقرار است و هر طرف می دود، روباه با شادمانی صدا کرد:
آها شغال کجامی روی بیا اینجا که به اساس حواله رسمی برای ما روزی مقدرگردیده و من مقدار آنرا نوش جان کرده،  متباقی را برای مساکین وقف نمودم، زیرا خدا خودش فرموده ؛ برای مساکین، فقرا، مسافرین و مستمندان نفقه کنید، من قسمت از حواله امرا وقف آنان نمودم خوب شد که تو آمدی بروبگیراوازآن توباشد.
شغال تهی بخت سرراست بطرف طعمه رفت و ناگهان از زیرخاشاک تلکی مانند مین های که امروز برای نابودی آدمهای این سرزمین در راه ها و بیراهه ها جاگذاری می شود، دهان گشوده و شغال را محکم گرفت، گوشت تعبیه شده از شدت ضربان تلک بدور پرید وروباه دوید و بخوردن آن آغاز کرد، شغال که از شدت درد بخود می پیچید صدا کرد؛ اها روباه نامرد؛ توکه از سند رسمی و حواله روزی بحث کردی کجاست اسنادت و بیا مرا از این بند برهان، روباه با بی شرمی گفت: در این وقت که سند رابخوانه و کی بدانه؟؟
واقعأ قصه ی روباه به قوانین کنونی جغرافیای که ۳۰ ملیون نفردر حدود آن نفس می کشند، اثری از تحقق آن دیده نشده و یا اگر پیاده شود، به نفع اقلیتی تمام می شودکه چون زالو بجان مردم چسپیده اند و از خون شان می مکند، قراردارد.
بهر صورت موضوع مشکل انتقال پول صفایی خانه ام را که در حد خود کمکی بدولت است و ماهم احساس می کنیم درمقابل دولت و کشور مان وجیبه ی داریم، تحویل نکرده ام، ناگفته نماند دوسال قبل پول صفایی خانه ام را بوساطت دیگری انتقال نمودم تا از مصارف بیجا و شخصی جلو گیری گردد.
امسال ناحیه ی ما تبدیل و مدیر جدیدی به این ناحیه جدید توظیف است که در زبانش قانون نوشته شده و جز قانون چیزی نمی خواهد بدین شرح : وقتیکه شخص برای تحویلی پول صفایی منزلش به ناحیه مراجعه می کند،دو سوال ازش صورت میگیرد، به اینجا صفایی خانه ی شما اجرا شود و یا هیأت بررسی با شما برود؟
جالب است، اگر به اینجا( ناحیه) اجرا شود، پول هنگفتی باید در سر میز مدیر گذاشته شودواگر به آنجا ( ساحه خانه) اجرا شود، به سه نفر هیأت باید تاکسی کرایه شود، غذای چاشت شان آماده گردد و مقدار پول هم بصورت سفریه، کرایه و نام های یگر به آنها پرداخته شود ودر صورت بروز کوچکترین حرکت از طرف صاحب خانه محصول صفایی بصورت سرسام بلند می رود. و یا اگر کدام تغیری در خانه شخص وارد شده باشد بدون سنجش محصول نیز تغیر می کند.
خدا خیر دهد رئیس جمهور افغانستان را که وعده سپرده بود یک نان دسترخوان مردم را دونان می سازد، با بلند بردن مالیات بیجا و بدون سنجش و عدم مطالعه درآمد ماهوار اتباع کشور آن یک نان را هم ازمردم گرفته است، در حالیکه هیچگونه خدمات شهری برای مردم فراهم نیست در صفایی خانه ها هم تغیراتی سر سام آوری رونما شده که هیکس را جرئت نیست برای صفایی خانه های شان به نواحی شاروالی مراجعه نماید.
این قصه را چنین کوتاه باید ساخت که نه تنهامن، بلکه اکثریت مردم افغانستان، بخصوص شهر نشینان وکسانیکه در ولسوالی ها از برق استفاده می کنند جرئت آنرا ندارند تا کار های قانونی خود را به ادارات دولتی اجرا نمایند، درولسوالی ها و دهات سر وکار شان با آنها؟؟ و در شهر ها از خاموشی و فراموشی استفاده میگردد، باشد رئیس دولت قانون بسازد، مالیه وضع نماید، اما کی ؟ چه وقت؟ وچی ؟ ازکجا خواهد پرداخت؟