آرشیف

2014-12-30

انجینر محمد نظر حزین یار

رمضان ایجاد گردستگاه های متخلف بـرقــــی

 

جلگه مزار ناحیه وسیع است در شمال ولسوالی شهرک که نویسندگان زیادی آنرا به تعریف کشیده اند، این ناحیه را چندین قریه خورد و بزرگ احتوا نموده که در اصل همه جلگه مزار اند و مسمی به خواجه شادان ولی که در همین سر زمین مدفون است، این قریه در نهایت حاصل خیزو مردان خیلی لایق، زحمتکش و مبتکر دارد، حرفه ی بنایی، قالب بندی، سیخ بندی و طراحی تعمیرات محلی در این قریه بزرگ نسبت به سایر قصبات غور از تمایز خاصی برخورداراست، جوانان جلگه مزار بودند که ابتکار اعمار پل دره گگ را بدست گرفته و به همکاری مالی دوستان مهاجر شان موفقانه آنرا درشرایط ناهموار امنیتی اعمار نموده وامروز رفت و برگشت عراده جات از هرات الی این قریه به سهولت می انجامد.
کنون جوانی را در بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب یافتم که او از قریه هفتاد چشمه ی جلگه مزار سر بدر آورده و با ساخت و ساز دستگاه های برق آبی علاوه از آنکه به تنویر دهات می پردازد، این دستگاه هایش سبب رشد زراعت و صنعت های محلی نیز گردیده است.

بلی ؛ رمضان به قول معروف خلیفه رمضان 35 سال عمر خود را در هفتاد چشمه گذرانیده و بر نا بسامانی های اجتماعی که اکثرأ از طرف ارباب قدرت تحمیل شده است سخت می اندیشد و برای تغیر زندگی خود و هم قریه هایش عمیقأ فکر می کند، اما دست خالی اش اجازه نمیدهد دامنه ابتکاراتش را توسعه بخشیده و مصدر خدمتی به مردمش گردد، لاجرم از قریه خویش می کوچد و متواری ده به ده و ولسوالی به ولسوالی میگردد.
او می گوید: اولین منزل گوشه نشینی اش در یکی از قریه های ولسوالی اوبه هرات بوده است، وی درآن قریه به ساختمان دستگاه کوچک برق دست می زندکه با برق استندرد یکی از مؤسسات بین المللی به رقابت می نشیند، مؤسسه یک دستگاه برق 20 کیلواته صرف برای تنویر سی الی چهل منزل احداث، اما رمضان در مقابلش یعنی 500 متر دور تر از آن دستگاهی را ایجاد می نماید که علاوه از تنویر چهارصد منزل می تواند قسمت وسیع اراضی را نیز از طریق چاه های نیمه عمیق زیر آیباری قرار دهد .
حاجی خلیفه نوراحمد یکی از باشنده های قریه ( ده شکر) ولسوالی پشتون زرغون هرات در حالیکه رهبری بنیاد فرهنگی جهانداران غوری را در منزلش دعوت نموده بود گفت: در انتخابات اخیر شورای ملی یک نفر به قریه ما آمده به مردم ما گفت؛ هرگاه برایم رأی بدهید من به قریه شما برق می آورم، مردم تمامأ رأی خود را به صنوق موصوف ریختند و او هم پایه های کانکریتی را در کنار راه ها انداخت، اما از برق از همان وقت تا کنون سراغی نشد و مرم اگر به ریاست برق هم مراجعه کردند، جواب این بود که با شخص که رأی داده اند مراجعه کنند، خوشبختانه روزی با خلیفه رمضان مواجه شده از هنرش پرسیدم و این جوان برایم وعده سپرد که در زمینه ایجاد برق در ده شکر اقدام می نماید و ما هم به توافق مردم کار های ابتدایی را انجام و امروز به بازوی این خلیفه رمضان صاحب برق در منازل ما هستیم، از همین برق می توانیم گندم مانرا درآسیاب که به ابتکار این شخص ساخته شده آرد و قرار است بزودی یک دستگاه برش فلزات برای ساخت و ساز کلکین و دروازه را نیز در همین کار گاه کوچکش نصب نماید.

و از برکت خلیفه رمضان بسا اراضی ما که از چاه های نیمه عمیق به مشکل آبیاری می شد به سهولت آبیاری میگردد، به همین قسم مردم ده شکر از این کار خلیفه رمضان ابراز سپاس نموده و از دولت تقاضا داشتند تا در بهبود و معیاری شدن برق شان یک پایه ترانس به آنها مساعدت نماید مگر تا حال موفق به برآورده شدن این نیاز شان نگردیده اند.