آرشیف

2015-3-25

انجینر محمد نظر حزین یار

فیروز کــوه در کـجـاســـت؟

اخیرأ استاد شاه محمودمحمود تاریخ نگار مشهور کشور مقاله ی تحت عنوان «فیروزکوه را بیرون از جام جستجو کرد!» از طریق سایت زیبای جام غور به نشر رسانیده اند، که در غالب نظر اکثر خواننده های گرامی این موضوع را جدید تصور نموده درزمینه تبصره های داشته اند، به خدمت خواننده های محترم احترامانه رسانیده می شود که این مطلب در شماره چهارم ماه جدی 1392 به پاسخ یکی از خواننده های « شنسبانیه» از طرف جناب دوکتور محمد عابد حیدری تهیه تحت عنوان « در مورد علت پایتخت قراردادن فیروزکوه و فلسفه اعمار منار کنونی جام »  به قرارآتی نشر شده بود   امید وارم به اساس پروگراف اخیر مقاله جناب استاد (محمود ) کدام مغالطه در مورد بررسی های تاریخی رونمانگردد.
عده ی از هموطنان ما پرسیده بودند که چرا سلاطین غوری پایتخت شانرا فیروز کوه قرار داده و بهمین قسم فلسفه اعمار منار جام در چنین موقعیتی چه می باشد؟ ، مسؤل تنظیم ماهنامه موضوع را با جناب دوکتور محمد عابد حیدری در میان گذاشت و جناب ایشان در مورد به قرار آتی معلوماتی را بدسترس خواننده های عزیز گذاشتند که امید مورد استفاده قرار گیرد.
درطبقات آمده که : مَلک الجبال که در وساد و یاهم ورسار زندگی میکرد ، بفکر آن شد تا در یک جای دیگر قلعه بزرگ و حصین اعمار کند که بر موضع فیروزکوه این کار تحقق پذیرفت. قلعه فیروزکوه در بعضی منابع فیروزه کوه و قصر فیروزه هم آمده است. هرگاه سوال کننده محترم از دید خود محل کنونی منار جام را بطور قطع محل همان قلعه تاریخی فیروزه کوه میداند ، همین جواب به پرسش اش کافی است که گفته شود : موضع ذکر شده فقط و فقط بدلیل داشتن موقعیت خوب سوق الجیشی ایکه داشته انتخاب گردیده   نه چیزی بیشتر یاکمتر.  زیرا محل مذکور دیگر هیچ صفت و خوبی  از قبیل وسیع بودن محل ، داشتن اراضی کافی زراعتی و باغداری ، تعدد قرا و قصبات ، بود و باش کتله های بزرگ مردم ، پیشینه تاریخی از نگاه اینکه قبلآ محل اقامت کدام امیر یا ملک غور بوده باشد( مانند مندیش ، سنگه ، ورساد ، آهنگران …) ندارد. 
   اما اگر با در نظر داشت نظریات تعدادی از مورخان   محققان ، سیاحان و باستان شناسان خارجی و داخلی بفکر دادن پاسخ به این پرسش بر آمده شود ، در آنصورت جواب چنین کوتاه و ساده نخواهد بود. چون عده ئی از دانشمندان از جمله استاد کهزاد که طولانی ترین سفر تاریخی  و آنهم با هدف تحقیقات باستان شناسی در غور داشته  و نتایج این سفر تحقیقی اشرا با عنوان ( درمسیر کوه بابا و هریرود) به نشر رسانده است ، محل قلعه تاریخی فیروزکوه را که در نتیجه تهاجم لشکریان چنگیز توسط اوگتای پسر چنگیز کاملآ منهدم گردیده ، محل منار جام نه ، بلکه جای دیگری ، یعنی خرابه های وسیع با داشتن آثار متعدد تاریخی که تا وقت سفر اوعظمت آنها پابرجا بوده ، در شمال غورتیوره  معرفی میدارد.           ( غرض معلومات به این گزارش تحقیقی مراجعه شود) بهمین ترتیب هولدج هم که در زمان امارت امیر عبدالرحمان خان به غور سفر تحقیقی داشته ، خرابه های وسیع تیوره را که نزد مردم به غور معروف و در کنار معاون فراه رود واقع است ، عبارت از محل اصلی قلعه فیروزکوه یا همان پایتخت سلاطین غور معرفی نموده است. طوریکه معرفی بعضی مناطق  بخصوص فاصله های ساحات گرمسیر جغرافیائی  تحت حاکمیت سلاطین غور از پایتخت (فیروزکوه) در کتب تاریخی بمعرفی گرفته شده ، محل همین خرابه های شمال غور، قرینتر به صحت میرسد . آنچه مهم است و همه منتظر آنیم ، امید است در آینده های نه چندان دور و در نتیجه تحقیقات باستان شناسی محل اصلی قلعه فیروزکوه معلوم گردد تا به این همه شاید و باید ها جواب نهائی بیابیم به همین ترتیب بالمقابل نظراتی فوق ، تعداد ی از نویسندگان ، محل قلعه تاریخی فیروزکوه را قسمت علیای هریرود که محل منار جام درمسیر آنست ،  و در بعضی منابع نزدیک به منطقه آهنگران نیز دانسته اند. درین مورد باید منتظر داده های باستان شناسی بمانیم.                                              
پرسش سوم : درمورد فلسفه اعمار منار جام . قبل بر این باید نگاشت که اعمار منار ها و مناره ها روی اهداف و منظورهای گونه گون صورت میگرفته است . مثلآ بخاطر رهنمائی کاروانهای تجارتی ، سوقیات و یا راه های سوقیات نظامی ، به افتخار پیروزیهای بدست آمده بعد از لشکر کشیها ، بنمایش گذاشتن قدرت و عظمت سلطنتی، بیادگار ماندن نام و شهرت سلطانیکه دستور اعمار همچو منار ها را میداده اند و در مواردی هم بخاطر رقابت و هم چشمی با سلاطین ممالک همجوار .                      
اینکه فلسفه اعمار منار جام ( در اصل منار سلطان غیاث الدین محمد سام  ، که امروزه به منار جام مشهور است ) چه بوده ، ساده نیست  قاطعانه جواب داد که  منارمذکور به  این خاطر و یا هم  به آن دلیل اعمار شده است.  روی همین اصل هر نویسنده مجبور است به این پرسش با ارائه فرضیه ها پاسخ بدهد که این قلم نیز نمیتواند تا اینکار را انجام ندهد . اول درمورد اینکه منارجام کنونی در دوران سلطنت سلطان غیاث الدین محمد سام اعمار شده ، درین مورد اصلآ شک و تردیدی وجود ندارد. زیرا اسم و القاب سلطان غیاث الدین در آن حک شده و تاکنون هم قابل رویت و خوانش میباشد. طور نمونه : «  السلطان المعظم  غیاث الدنیا والدین ابوالفتح محمد بن سام  » اما اینکه هدف از اعمار منار چه بوده است دادن پاسخ قاطع بآن مشکل است . از دید این قلم جز استفاده از          « ممکن » و  « شاید » گفتن و نوشتن ، دیگر راهی بخاطر پاسخ به فلسفه اعماراین منار وجود ندارد. ممکن غیاث الدین محمد بعد ازفتوحات صفحات شمال و با اطلاع ازموجودیت منارهای تاریخی در بخارا که  مطابق بعضی نوشته ها ، یکی از آنها ارتفاع حدودآ 65 متر داشته است، غیاث الدین محمد سام  بتقلید از آنها که واقعآ عظمت و قدرت را بنمایش میگذاشته است ، فرمان اعمار این منار را داده باشد.    ( کاریکه تیمورشاه درانی انجام داد. به این شرح که چون او متولد مشهد بود و قصرهای زیبا ایران را که اکثریت آنها به چهل ستون مشهوربود و ازنزدیک دیده بود به تقلید از آنها در کابل قصر بنام چهلستون اعمار کرد که تاکنون در منطقه چهاردهی کابل موجود است. )  ویا هم ممکن غیاث الدین محمد خواسته از خود یادگاری را بجا بگذارد که تا آن ایام در تمام حدود جغرافیای سلطنت اش وجود نداشته است . وبخاطر اینکه نسلهای بعدی مطمئین و متیقین باشند که منار مذکور در عهد سلطنت او اعمار گردیده ، دستور داده تا اسم و القابش را ( آنچه که در فوق مقاله اورده شدکه تا اکنون هم در قسمتهای مختلف منار قابل رویت و خوانش است) در بدنه منار نوشته کنند . به همین ترتیب این هم چندان از حقیقت بدور نیست که هدف اعمار منار مذکور وسیله رهنمائی کاروانهای تجارتی وسفری بوده باشد. چون منطقه نهایت برفگیر بوده    ( تیمور گورگانی مشهور به تیمور لنگ نیز در کتابش با عنوان « منم تیمور جهانگشا» از برفگیر بودن منطقه یاد آور گردیده است.) یگانه راهی که بین هرات ، کابل و سایرمناطق شرقی دولت غور ، در فصل برف باری سرما ، رفت و آمد از طریق آن تا حدودی سهلتر بوده ، همین مسیر هریرود بوده است.                                                                                                                         
بهمین ترتیب اگر به این فرضیه که تعدادی مدعی اند گویا منار متذکره آنهم با ارتفاع 65 متره اش اذان خانه مسجد فیروزکوه بوده و مسجد شریف در اثر سرازیرشدن سیلاب تخریب (شهید) وازبین رفته و خوشبختانه تنها موذن خانه اش سلامت باقیمانده ، نظر انداخته شود ، بدون شک چند پرسش در ذهن انسان بوجود می آید :                                                                                                     
اول اینکه این سیلاب از کدام استقامت آمده و مربوط کدام یک از دو دریای پهلوی منار(هریرود وجام) بوده که تنها مسجد را تخریب و با همه دار وندارش برده ، لاکن مناره  یا موذن خانه اشرا نه ؟ در حالیکه منار کنونی جام آنقدر به آب دریا نزدیک است و جریان آب هریرود قسمت تحتانی یا پایهء منار را بحد کافی صدمه زده و تخریب نموده که اگر یکبار در دوران ریاست جمهوری داود خان وچند بار در دو دهه اخیر بالای قسمت تحتانی و اطراف منار(بخصوص طرف آب هریرود) کار استحکامی صورت نمیگرفت ، از امکان بعید نبود که منارویا هم موذنخانه مذکور نیز به سرنوشت شبهی مسجد فیروزکوه دچار میشد .
پرسش دوم این است که این مسجد شریف در کجا موقعیت داشته که آب تنها او را تخریب نموده است ؟ بفرض قبول شود که منار جام کنونی موذن خانه یک مسجد بوده است ، حالا پرسش دیگر اینست که بزرگی مسجد ( از نگاه وسعت و ظرفیت ) به چه اندازه بوده است که مناره اش را به ارتفاع حدود 64 متر ساخته بودند ؟ مسجد ایکه مناره ای به این بزرگی و ارتفاع داشته ،مساحت خودش نیز باید صدها متر مربع بوده باشد که این مقدار اراضی هموار متصل به منار بچشم نمیرسد.  منهاج السراج که بقول خودش در حرم ماه ملک دختر غیاث الدین بزرگ و در فیروزکوه میزیسته از تخریب مسجد جامع فیروزکوه که بدون شک خودش نیز یکی از نماز گذاران آن بوده ، بطور واضح  در اثرش مینویسد ، جالب است چگونه نمی نویسد که مناره یا موذن خانه 64 متره مسجد ما تخریب نشده است. این منار یااذان خانه مسجد که بنوشته بعضی از مورخان کار اعمار آن سه سال را در برگرفته است، (چون سند موثق موجود نیست ، این قلم  بآن کمتر باور دارد) یک چیز معمائی مینماید. امااین را خوب میدانیم که اگر کار جدی صورت گیرد در مدت یکسال میشود یک مسجد یک طبقه ئی بزرگی را با ظرفیت چندین صد نفره اعمار کرد. جالب و هم قابل پرسش است که چرا سلطان دستور تعمیر دوباره مسجد را نداده است تامناره بدون مسجد نباشد؟  چرا غیاث الدین بجای تعمیر مجدد مسجد پایتخت  و محل اقامت اش که درنتیجه سرازیرشدن سیلاب تخریب و تنها موذنخانه زیبا و بدون مبالغه کم نظیراش درجهان اسلام  باقی مانده بوده ، تمام تحایف ارسالی برادرش سپهسالار شهاب الدین را که بعد از فتح اجمیر غنیمت گرفته و به او فرستاده بود ، در اعمار مسجد هرات مصرف  نمود؟(جائیکه در پهلویش برای خودش محل تدفین نیز ساخت ) میشود نوشت که  ممکن محل  منارکنونی جام  موقعیت قلعه فیروزکوه نبوده باشد.اگر بفرض چنان میبود ، چگونه ممکن است منهاج السراج که تمام عمرش را در قصر فیروزکوه سپری نموده واگر این قصر درکوه مقابل منار کنونی جام موقعیت داشته ، دیگر موصوف در حدود 300 تا 400 متر دورتر ازین عمارت میزیسته ، آیا او این مناره سر بفلک کشیده را نمیدیده که دراثرش درمورد ساختن آن چیزی نیاورده است؟  پس معلوم میشود که این محل بایدفیروزکوه نبوده باشد ،و  یاهم  منارمذکور درنزدیک قصرفیروز(ه)کوه! . موضوع دیگر اینکه همه میدانند هدف از اعمارمناره های مساجد درمجموع علامتی بخاطر تفکیک مساجد از سایر ساختمان ها و همچنان گفتن اذان بخاطر خبر کردن مردم و نماز گذاران جهت حضور ، اشتراک و ادای نماز بوده است. حالانکه در جغرافیای اطراف منار جام از موجودیت قرا ، قصبات ومحلات وسیع که بخاطر رساندن صدای اذان به چنین موذن خانه ای ضرورت بوده باشد ، خبری نیست . پس ضرورت اعمار چنین یک منارهء بخاطر چه بوده است؟  امروزه بزرگترین مساجد درکشورهای اسلامی (عربستان ، عراق ، ترکیه و کشورهای خلیج ) که ظرفیت هزاران – هزار نمازگذار را در عین وقت دارند ، هیچکدام ازین مساجد مناره یا موذن خانه به ارتفاع 64 متر ندارند. درافغانستان  هیچکدام از مساجد بزرگ چون پُل خشتی و حاجی عبدالرحمن درکابل ، مسجد خرقه مبارک در قندهار ، مسجد روضه در مزار شریف و مسجد بزرگ هرات ، موذن خانه های به ارتفاع منار جام ندارند. و باز پرسش بمیان می آید که این چگونه سیلابی بوده (مطمینآ هوشمند نبوده) که مسجد را تخریب و به موذن خانه اش اصلآ صدمه ای وارد نکرده است؟ مناره ها همیشه جزوی از دیوار مساجد اند که با تخریب یکی از آنها (مسجد ویا هم مناره یا موذنخانه) ، بدون شک بدیگرش نیز صدمه وارد میگردد. اما این موذن خانه 64 متره نه تنها در نتیجه آن سیلاب تخریب نشده که حدود هشتصدسال بعد از آن حادثه ، فضل خداوند حالا هم قامت راست دارد که همیشه چنین بادا .                                                            
و در اخیر این نوشته ، قضاوت را میگذاریم به خوانندگان که کدام یک از فرضیه های ذکر شده مورد تائید شان قرار میگیرد  وآنرا می پذیرند .  آنچه حقیقت است ، آنست که متاسفانه دیگر قلعه با عظمت وتاریخی فیروزکوه را نداریم. اما اینکه منار باعظمت وتاریخی سلطان غیاث الدین محمد سام ( مشهور به منارجام) به چه منظور اعمار گردیده ، یا فلسفه اعمارش چه بوده ، هرچه بوده باشد یک جهت قضیه است.جهت دیگرش که مهمتر است ، خدا را شکر که این یادگار بینظیر عهد سلطنت غیاث الدین محمد سام را داریم و درنتیجه سیلاب و یا حملات چنگیزیان از بین نرفته است.
یادداشت : دوستان محقق ما می توانند این مطلب را در شماره (4) ماه جدی 1392 شنسبانیه از آرشیف جام زیبای غور مطالعه فرمایند. احترام ! حزین یار