آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

پشتون محوَری و پشتو سازی، مافوق اسلام محوَری و دولت سازی عامل عقب ماندگیِ معنوی و مادیِ جامعه

شکر دارم خدای بزرگ را که به ما  حق داده  و تا حدودی شرایط اظهار عقیده را فراهم کرده.  یقیناً ما، همگی می خواهیم  که زندگیِ  ما انسانی  و کشورما آباد  و شگو فا باشد؛  اما،  آنچه داریم،  کاملآ بر عکس است؛  یعنی فقر خونین معنوی و مادی – (مرگ بزرگ –  به گفته  یکی از امامان اسلام ) بر ما، جبر دارد و جان می گیرد هر روز.
 
 ولی :
 چرا اینقـدر و به درازیِ چند صده، گرفتار رنج و حقارتیـم ؟  
چرا دیگران، مارا به دیدهً تحقیر و تنفر می بینند و در غیاب،  توهین می فرستند؟
چرا بر نعش ما کثافت  "دموکراسیِ سرمایه" می ریزند ؟
چرا قیمت انسان ما، چند هزار روپیه و قیمت انسان اروپائی و امریکائی، چند میلیون روپیه است؟  
چرا اسلام مقدس، از کردار ما ( مسلمانان افغانی )، در چشم جهانیان،  بد نام و شرمساراست؟  
چرا جعل وجهل و بی سوادی و انواع  فساد و نفاق، گریبان گیرجامعهً ما است؟
چرا بجای  تفرقه و بد بینی مقابل یکدیگر، روح و سخن دوستی و همدلی را در فکر و در کار خود نداریـم؟
چرا همیشه و به درازیِ قرن ها، با خود در ستیزیـم و از حق و راستی در گریز؟         
و چرا … و چرا های بسیـار و متنوِعِ منفی و خانماسوز دیگر؟
 
      در حالِ که انسان های سر زمین باستانیِ ما،  از استعداد خدا دادگیِ بر خوردار اند؛  تجاوز گر به مال و منال و حریم دیگران نیستند؛ عاجز وساده اند، حلیم و گوش بفرمان رهبر.  امروز،  حتا در خارج از کشورما،   اطفال مهاجر ما،  در مدارس و  موءسسات آموزشی و تحصیلات عالی، ازلایقترین ها اند.  این خود گوئی و از خود صفت کردن نیست، همه هموطنان مهاجر ما شاهد این پدیده اند.  خداوند که مارا  برای جاهل بودن؛  برای  بدوش کشیدن  زجرِ فقرِ تام؛  برای  بی سواد بودن و تحقیر وتوهین شدن، تولد نکرده.  تقصیر دین اسلام نیز در بد بختی های مان هیچ است؛ چون دین اسلام، همواره حکم و تاًکید بر آموزش علم و دانش؛  بر صداقت و انسان بودن و انساندوستی دارد.  سرزمین و نیکان ما، مهد تمدن و فرهنگ بوده اند؛  تاریخ زمان و زمین، درین باره گواهی دارد و ما نیز می بینیم و می دانیم.  انسان های کشور ما، همیشه فرمان بردار و مطیع اوامر رهبران  عوام فریب خود،  بوده اند و هستند و در راه تطبیق دستورات حاکمان  ( گر چه، همه دستورات و احکامِ  شان،   تاًمین کنندهً  منافع خاصِ خود  حاکمان دیو دل وخود پرست بوده ) خون داده اند وجان و  زندگی.  ( نا گفته نماند که مطیع بودن ملت، برکت بزرگی است برای هـر حکومتی ).  پس، چرا ما، بد بخت ترینیـم؛ عقب مانده و حقیریم  و کشور ما، رو سیاه  و رنگ زرد ترین؟ عامل کِی و علت این همه ذلت ها در چیست؟  از کجا و از چی، سر چشمه می  گیرند ؟  آیا درک می توانیم و اعتراف داریم که در گذار دو دههً اخیر، رژیم های افغانیِ ما  ، بد ترین چهره ئی  بد نام  را ازمردم و کشور ما و از دین اسلام،  برای جهانیان به رُخ آوررده اند و این شیوهً عملکرد ( گویا اسلامیِ ) – افغانیِ  شان، در ذاتش،   خیانت بزرگ  به ما و به اسلام است؟         
      
هم میهن مظلوم!
بیان حقایق (هر چند برای کسانی تلخ است) به معنای ستیزه جوئی و بد خواهی به کسی و یا به دیگران، نیست. بیائید،  از بالائی های افتخارات و اعتبارات و بزرگواری های شخصیِ مان، کم ذرگـَک، پائین تر بیائیم و حقایق را برای عام رنجدیده، با زبان عامه، ساده و صریح بگوئیم و بنویسیم.
   
به اندیشه من، ریشه و  هستهً  فقر خونین مادی و معنویِ ما،  در ایدیولوژی ای سیاسیِ حکومت های خائن به ملت و خائن به زمان و زمین کشور ما، نهفته است.  تاریخ گویاست وهر روز زندگیِ ما نشان می دهد و  آگاهان، صریحآ  می بینند و می دانند که محور این ایدیولوژیِ سیاسی حاکم  در افکار و کردار فرمانروایان افغانیِ ما را،  افراط گرائیِ پشتونخواهی تشکیل می دهد، نه اسلامخواهی  و دولت سازی برای ملت مسلمان و مظلوم و بی سواد  نگه داشته شدهً ما. اگر اندکی دقت کنیم، دیده می شود که رهبران خود پرست افغانی، در طول تاریخ شرمسارِ ( از دید منطق انسانی ) حکومت داریِ خود ، عملآ، هیچگاه و هیچنوع  ایده، پلان و یا  برنامه ای برای بهبود شرایط معیشتی و بهزیستی،  برای کسب سواد و تحصیل و علم و دانش آموزی؛  برای رشد و تکامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ مردم ؛ در دستورالعمل خود  نداشته، ندارند و نمی خواهند داشته باشند.  رجال و رهبران پشتونخواه ما  که پایهً اساسی و سیاست گذارِ اصلیِ شان، حزب  ( " گروهک افغان ملیتی ها" ) است؛  به هیچ کس و یا ارزشی  ، حتا به پشتو،  رحم نکرده اند و رحم ندارند.  آنها، پشتو را با نیروی  شمشیر، بر جامعه حاکم می خواهند و حاکم دارند؛  گوئی، پشتو  با مغز و عقل و منطق و عدل، سازگار نباشد و یا نیست.  آنها، پشتو را بد نام و مردم ما را گمراه دارند؛ اعم از پشتون و جمله بومی های کشور را بیچاره و آلهً دست عدهً خود پرست و خدا ناترس و خادم  اجنبیون و دشمنان درنده  خو ساخته  ونهایت  رذیلانه،  ادعای خدمت  به مردم و اسلام  دارند؛  مانند ( دور نمی رویم ) :  محمد ظاهـرخان و گلب الدین حکمتیار و  ملا محمدعُمَر و حامدکرزی.  محمد ظاهرخان  در یک آرامش مطلق، چهل سال مکمل ؛  به فرمایش دشمنان مکاراسلام و کشور ما؛  مردم  فقیر، ساده ، مسلمان و گوش بفرمان خود را در چاه تاریکِ فقر، بیسوادی و جهالت نگه داشت و خود با آل نازی اش، شهوت راند.  گلب الدین خان حکمتیار ( جنایتیار) –  خادم  وفا دار انگلیس، فقط  بخاطر حضور حاکمیت مطلقه ای پشتونیسم،  زیرِ نام خدمت به  اسلام، بی شرمانه، خون ها ریخت ، قتل ها کرد و ویرانی ها  و امروز، هم دوست ( حقیقتآ ) حکومت فعلی –  دست نشانده،  زیر حمایت و فرمانروائی انگلیس  است و هم دشمن ( کذبآ – برای فریب عوام  ساده و نا فهم )؛  درست، مانند شیطان بزرگ.  
ملا محمد عمَر خان و گروه برادران داخلی و خارجی اش،  واضحآ و کاملآ تحت فرمان دشمنان مستبد اسلام و افغان،  از نام  اسلام  ناب سعودی  و اماراتی ( مستخدمین امریکا در خاک اسلام )، نیز  خون ها ریختند و قتل های وحشیانه و بی سابقه و تاریخی کردند؛   صورت پاک اسلام و به ویژه،  اسلام رنجورافغانی را به دیدگاه همه جهانیان، سیاه و نامش را بد ترین ساختند؛  بخاطر دریافت مدارک بیشتر مادی ( پول ) برای شهوت رانی های  دنیویِ  خود،  در زرع ، تولید، استعمال و پخش مواد  مسموم کننده  وکشندهً   مخدر، کشور اسلامیِ مارا، به فابریکهً شماره یک، درسطح جهان قرار داده اند  و امروز "دوستان خارجیِ "  تحت رهبریِ برادران بزرگِ حاکمان کشور ما ( انگلیس و امریکا – شیطان های بزرگ جهانی )،  با تمامِ  شوق و علاقهً خاص، در عمل  ازین فابریکه ( در چوکات دفاع از حقوق بشر و پیاده کردن دموکراسی ) ، به حد اعظم ، استفاده می برند   و در ظاهر دارند کذب گوئی برای افغان و جهان.  و اکنون، حامد خان کرزی  نیز، مجدانه مصروف  تحکیم و تطبیقِ همان سیاست دیرینه ، خونینِ و ویرانگر
( برای ملت )  پشتو پرستی است. این بار،علاوه بر این همه مصیبت ها، بلای خطر ناک تر  و خیلی وحشی، یعنی سرمایه و پول و سرمایه دار ظالم جهانی،  به کمک پشتونخواه شتابیده است و دارند ، مانند دو برادر خونی  ( سرمایه دار دموکراسیِ یهودی و فرمانداراسلامیِ افغانی ) ، بجان مردم ساده و بی گناه ما، اعم از پشتو زبان و دیگران، نیش زهر آلود زده و خون می چوشند.
 لعنت به کاذبین وخائنین به ملت بیچارهً ما!
 
اما، این سیاست خود خواهانه و ویرانگر پشتون محوری و پشتو سازی، که بصورت صریح، چشمگیر ومداوم، باعث تباهیِ همه ای  ملت ( همه اقوام کشور ما ) شده،  از کجا و از چی ریشه می گیرد ؛ علتش در چیست و روی کدام هدف استوار و یا روان است  ؟
 
به عقیدهً من، هدف اصلیِ تیر جهنمیِ این سیاست نا بکار و خانمانسوزبرای هر فرد جامعهً مجروح ما؛  تمدن کهن و باستانی  و حاکمیت تاریخی –  فرهنگیِ فارسی درسرزمین ما بوده، هست و خواهد بود.  فارسی ستیزی ، یگانه ایده و برنامه ای اساسیِ حاکمیت های افغانیِ ما، تحت رهبری و خواست دشمن خارجی  بوده، هست وخواهد بود ( اگر حال بدین منوال دوام داشته  باشد ).  درجهً تنفر برادران افغانیِ  پشتونخواه ما، در مقابل فارسی،  آنقدر زیاد و بالا است که در خاک و خانهً اسلامیِ ما و مهد باستانیِ فارسی، در پهلوی  کلمه پوهنتون –  کلمه اونیورسیتی (University ) را، با افتخار کامل جای می دهند و اما، کلمه  دانشگاه را، قطعآ نه.  حد عُمق و وسعت تنفر این رهبرانِ بحق ظالم  را در مقابل فارسی؛  ما و جهانیان، در مهد باستانیِ فارسی (شهر مزارشریف )، آشکارا دیدیم  و دیدیم که بخاطر راه ندادن کلمه دانشگاه در پهلوی کلمات پوهنتون و اونیورسیتی (University)، خون ریختند و نو نهالانی را قتل  کردند ( در عصر 21  ! ).  آیا ، این عمل و یا سیاست، به کدام دین و منطق انسانی گنجانیـدنیست،  بجز از منطق شمشیر و جهل  پشتونخواهی؟   آیا، حامد خان کرزی  قاتل این کشتار نیست؟  امروز، در بخش قانون گذاری، اکثرآ و عمدآ منافع و خواست گروه  ویژه ای در نظر گرفته شده و در محراق عمل قرارداده می شود،  نه منافع، خیر و عزت جمع ملت؛  از جمله ، از قوانینِ صریحآ غیر عادلانه، مانند : بودجه دولتی، عمرانی، آموزش و پرورش، بهداشتی، امنیتی،  انتخاباتی و مهمترینش، از قانون اساسی،  با وضاحت کامل و با جرئت بر حق، میتوان نام بُرد.   شیوه تفکر و عملکرد یک رهبر پشتونخواه، بسیار همانند و مشابه است به طرز تفکر و ایدآل های  یک سرمایه دارِ که ایمانش پول است.  سرمایه دار می تواند، برای درآمد یک و یا چند روپیه پول،  جهانی و یا تمدنی را که به هیچ ارزش و یا قیمت پولی  نتوان خرید، نابود کرد ؛ صدها هزار انسان بی گناه را کـُشت و بی خانمان ساخت؛( مثال عینی و تازه –  قتل های عام،  نابود ویا ویران کردن تمدن بی بهای بشریت در عراق، توسط سرمایه دار، برای کمائی کردن  پول بیشتر، در صحنهً دید و فهم انسا ن های آگاه، برقک  می زند ).  همچنین، رهبر پشتونخواهِ که یقینآ بیشتر ایمان به پشتو دارد ، نسبت به اسلام، انسان، انسانیت و دوستی؛  همه داشته ها  و پرداخته های معنوی و باستانیِ کشور را ویران و یا نابود کرده ،  فقط  برای دوامِ  بدون چون و چرا و تغیر نا پذیرِ  حاکمیت کلمهً پشتو.  دشمنان تاریخیِ خارجی، از همان آوان، ازین طرحِ مدهوش و ویران گرِ ( پشتو و پشتو پرستی ) که برنامه ریزی و دستور کار خود شان است، به مثابه ابزاری برای تحکیم  متداوم  حاکمیت  ظالمانه و استعماریِ  خود  بر کشور ما، استفاده برده و استفاده دارند. این طرح و یا سلاح سیاسی، بهتر از هر نوع بمبی پیشرفته و مهیب، در امر تامین برنامه ها و اهداف خصمانهً  دشمنان اجنبی در کشور ما، برای دشمن،کار بُرد تر، مفید تر و تاثیر گذارتر بوده، هست و خواهد بود.    
 
هم میهن عزیز!
گناه من و تو؛ گناه طفلان و زنان و مردان معصوم ما، در چیست؟  دستآورد و یا ثمر مفید و انسانیِ این سیاست های خود پرستانهً چند قرنه ایِ  رهبران و سرداران شمشیر پرور  و   مورد تاًئید ، پشتبانی و تمویل و ترزیق  انگلیس  و  روس و امریکا ( درکُل، دشمنان ما و اسلام )، برای شهروندان مسلمان و ساده اندیش و با دیانت سرزمین فقیرِ ما، اعم از پشتو زبان ، فارسی زبان و دیگران،  چیست؟ از ظلم پدر ومادر ( رهبران ) است که فرزندان
( شهروندان )  اشک ریزان و در خون می تپَند !  حامد خان کرزی،  بلند آوازی دارد که :  " ما افغان ها شیر استیم، حق خود را از هر کس می گیریم" ؛  ما، همیشه گفته ایم و می گوئیم که مشت کوبنده به دهان دشمن می زنیم؛  ولی ، با تاًسف فراوان و در انتها ی کار، همیشه لگد دشمنان را بر فرق خود دیده ایم و خاک مارا زیرِ رکاب شان – هم اکنون داریم و می بینیم.   نا سازگاریِ بین الخودیِ ما ،  پیروزیِ دشمن را بر ما و  در خانهً ما، همیشه تامین داشته،  تاًمین دارد و تاًمین خواهد داشت در آینده و برای ابد؛ این است علت اساسیِ عقب ماندگی و فقر و حقیر بودن معنوی ومادیِ ما.
 
پس،  بیائید، مطابق احکام دین و کتاب مقدس ما؛ مطابق عقل سلیمِ انسانی، دوستی و همدلی و همزیستی،  بین همه اتباع رنجور کشورما ( آنچه را که دشمنان ما، قطعآ نمی خواهند)  ایجاد کنیم.  این است راه  نجات ما  از گمراهیِ  تباه کننده و چند قرنه  ای  حاکم در روح رنجدیدهً انسان وخانه فقیر ما . این راه، یگانه راه درمان مریضیِ روانی و مادیِ ماست.  راه دیگر، برای بیرون رفت ازین کورهً جهنمیِ جهالت،  بجز از رفتن بسوی مکتب  دوستی وهمبستگی  بینِ خودی و آموزش و پذیرش درس محبت، انسانیت و صداقت، وجود ندارد. باید بدانیم که ایجاد و بکار انداختن چنین مکتبی، در محوطهً که دشمن این مکتب، حاکمیت مطلقه و چند قرنه ای دارد، آسان  نمی باشد.  خداوند با ما  یار خواهد بود، اگر صادقانه با هم باشیم و واقعآ دوست و همراه باشیم؛ آنگاه این فرش طلسماتیِ  کهن سال، اما مقاومِ برنامه های مکر و فساد و هیلهً دشمنان ما را از خاک خون آلود مان،  حتمآ بر خواهیم  بَست  و  برای  ابد  بیرون خواهیم انداخت؛  آنوقت دریچه روشنائی را بروی آیندهً آزادِ مان، باز خواهیم کرد.